پارس فناور سروش با نام تجاری «پارس تکنولوژی» سال 1380 در اتاق کوچک ساختمانی قدیمی حوالی میدان انقلاب پا گرفت. این شرکت امروز تبدیل به هلدینگ بینالمللی دانشبنیان با سه شرکت رابین مهام، پارس فناور پایدار و پارس فناور ایستا شده است که در زمینه متریال و روشهای نوین بیمارستانسازی و حفاظت در برابر اشعه پیشرو بهشمار میرود. رابین مهام در زمینه مشاوره تخصصی برای طراحی فضای کار با اشعه فعالیت دارد. پارس فناور پایدار، تولیدکننده محصولات حفاظت در برابر اشعه و پارس فناور ایستا نیز پیمانکار تخصصی اجرای حفاظسازی است. این هلدینگ در حوزه تخصصی خود اختراعات متعددی را ثبت کرده است و تلاش دارد با رویکردی مدرن و سرمایهگذاری گسترده در حوزه R&D مسیر پیشرفت را تا بازارهای جهانی طی کند. اما همه اینها بهراحتی بهدست نیامده است. امید محمدی، بنیانگذار و مدیرعامل این هلدینگ که دانشآموخته کارشناسی رادیولوژی و کارشناسی ارشد مدیریت استراتژیک است، برای جا انداختن روشهای نوین در حفاظسازی ناچار شد چندین پروژه را رایگان انجام دهد. در بازدید ماه این شماره پای صحبتهای کسی مینشینیم که خودش را استاد خبر بد شنیدن و در بدترین شرایط کار کردن میداند.
ایده شکلگیری شرکت و تصمیم برای راهاندازی آن چگونه شکل گرفت؟
ایده شرکت پارس تکنولوژی از نوجوانی شکل گرفت. آن زمان کارت ویزیتی برای خودم درست کرده بودم و موسس و مدیرعامل شرکتی بهنام ابرتکنولوژی بودم. برای رسیدن به این ایده خیالپردازیها میکردم تا اینکه سال ۱۳۷۰ برای درمان بیماری عفونی مادرم به تهران نقل مکان کردیم؛ زیرا بیمارستانهای اراک قادر به تشخیص بیماری و درمان او نبودند. زمانی که مادرم در بخش ویژه بیمارستانی در اراک بستری بود، گفتند تا صبح بیشتر زنده نمیماند و اجازه دادند کنارش بمانم. حس بسیار بدی داشتم که نمیتوانند کاری برای مادرم بکنند. همان شب دختر روستایی جوانی بهدلیل عفونت شدید یک زخم ساده فوت کرد. بسیار اذیت شدم و به خودم قول دادم تمام تلاشم را برای ارتقاء سلامت بکنم.
بر اساس جو آن روز میدانستم تحصیل در دانشگاه مسیر رسیدن به چیزی است که دنبالش هستم. بااینحال آن زمان هیچ اطلاعی از رشتههای دانشگاهی نداشتم. فقط تلاش میکردم در رشته رادیولوژی قبول شوم؛ زیرا باید از مغز مادرم عکسبرداری میشد، اما مراکز درمانی استان مرکزی مجهز به سیتیاسکن نبودند. برای همین همیشه فکر میکردم رادیولوژی میتواند رشته مرتبط خوبی با این مسئله باشد. برای رسیدن به هدفم شبها درس میخواندم و روزها به امورات خانه کمک میکردم. آن زمان کنکور بسیار دشوار بود و امیدی به قبولی در یک دانشگاه خوب نداشتم، اما سال 1374 در رشته رادیولوژی دانشگاه تهران پذیرفته شدم.
با حضور در اولین کلاس و در گفتوگو با یکی از اساتید متوجه شدم مسیر اشتباهی را برای رسیدن به هدفم انتخاب کردهام. فهمیدن اینکه برای قرارگیری در مسیر درست باید از ابتدا در کنکور شرکت کنم، ضربه سنگینی بود. برای پیاده کردن ایدههایم که در حوزه ماشینآلات پزشکی و سیستمهای تصویربرداری بود، باید در یکی از رشتههای مهندسی پیشنیاز رشته مهندسی پزشکی درس میخواندم. آن زمان مقطع کارشناسی رشته مهندسی پزشکی وجود نداشت و فقط در مقطع کارشناسی ارشد دانشجو پذیرش میشد. اما با این چالش روبهرو بودم که در صورت انصراف از تحصیل برای شرکت در دوره بعدی کنکور باید ابتدا به سربازی بروم. بنابراین با تصور اینکه میتوانم در مقطع کارشناسی ارشد به رشته مهندسی پزشکی تغییر گرایش بدهم، تصمیم گرفتم رادیولوژی را ادامه بدهم و در کنارش در رشته برق هم درس بخوانم.
چطور اجازه تحصیل همزمان در دو رشته را گرفتید؟
از دکتر جبهدار مارالانی استاد تمام رشته مهندسی برق دانشگاه تهران اجازه شرکت در کلاسهایش را گرفتم. او نیز یکسری از کلاسهای دیگر را با سایر اساتید هماهنگ کرد تا بتوانم غیررسمی در رشته برق نیز تحصیل کنم درحالیکه میدانستم دانشگاه مدرک این رشته را به من نمیدهد. همزمان در دو رشته با جدیت درس میخواندم و جزو شاگردان ممتاز بودم. همه زندگیام را صرف رسیدن به هدفم کردم؛ زیرا قصدم قبولی در مقطع کارشناسی ارشد رشته مهندسی پزشکی بیوالکترونیک در یک دانشگاه خوب بود. به خودم در این راه سختی زیادی دادم چون فکر میکردم راه رسیدن به موفقیت فقط از دانشگاه میگذرد؛ نکتهای که امروز به آن باور ندارم.
سال آخر دانشگاه بودم که متوجه شدم برای ثبتنام در رشته مهندسی پزشکی علاوه بر اقدام از طریق وزارت علوم بهدلیل تحصیل در رشته علوم پزشکی، میتوانم از طریق وزارت بهداشت نیز اقدام کنم. شرکت در کنکور وزارت علوم راه آسانی نبود چون آن زمان امکان تغییر رشته از مقطع کارشناسی به ارشد در دانشگاههای وزارت علوم وجود نداشت. برایم شوک عجیبی بود؛ بنابراین باید در کنکور وزارت بهداشت شرکت میکردم، اما این وزارتخانه هنوز تصمیمش را برای ایجاد مقطع کارشناسی ارشد مهندسی پزشکی نگرفته بود. طوماری با امضای ۳۰۰ متقاضی جمع کردم و نماینده آنها برای پیگیری درخواست راهاندازی این رشته از وزارت بهداشت شدم. در نهایت راهاندازی مقطع ارشد رشته مهندسی پزشکی بالینی در دانشگاههای علوم پزشکی تصویب شد و میتوانستم در کنکور ثبتنام کنم. با دیدن دفترچه کنکور متوجه شدم مواد امتحانی وزارت بهداشت با آنچه در وزارت علوم خوانده بودم تفاوت اساسی دارد. زمان بسیار کمی تا برگزاری کنکور داشتم و باید تمام تلاشم را میکردم، اما یک ماه مانده به امتحان، وزارت بهداشت به بهانه نداشتن آمادگی بلافاصله پس از تصویب راهاندازی این رشته، برگزاری کنکور را به سال بعد موکول کرد. بااینحال وعده دادند که مشمولان سربازی در صورت قبولی در کنکور میتوانند معافیت تحصیلی بگیرند. در دو سال سربازی برای شرکت در کنکور درس خواندم، اما در نهایت منکر چنین قانونی شدند و اجازه شرکت در کنکور را ندادند. پس از ۲۱ ماه خدمت سربازی اصلا شرایط این را نداشتم که دوباره در کنکور شرکت کنم؛ بنابراین سال ۱۳۸۰ وارد بازار کار شدم.
چگونه و با چه حرفهای فعالیت خود را شروع کردید؟
از ابتدا دنبال راهاندازی شرکت خودم بودم، اما اطرافیان واکنشهای منفی نشان میدادند. میگفتند این کار نیاز به سرمایه زیادی دارد و شدنی نیست. سعی کردم روحیهام را حفظ کنم. ابتدا در مرکز خدمات پزشکی داخل منزل در شیفت شب مشغول بهکار شدم تا بتوانم با شناختم از علوم پزشکی با پزشکان، پرستاران و بیماران ارتباط بگیرم. روزها نیز بهدنبال راهاندازی شرکت بودم. نتوانستم شریکی برای شروع کار پیدا کنم. در نهایت دفتری را با قیمتی مناسب اجاره کردم و با سرمایه هیچ استارت کارم را زدم. پیش از هر کاری باید ابتدا خودم و خدماتی که میتوانم بدهم را به دیگران معرفی میکردم. اما نمیدانستم شرکت تجهیزات پزشکیام در چه فیلدی و چگونه فعالیت کند. بنابراین در نمایشگاههای زیادی شرکت کردم و با شرکتهای متعددی در حوزههای مختلف آشنا شدم. آن زمان تبلیغات و برقراری ارتباط بهشکل سنتی انجام میشد؛ بنابراین آلبومی از کارت ویزیت شرکتها تهیه کردم. در نهایت تصمیم گرفتم در حوزه رادیولوژی فعالیت کنم و خدمات تعمیرات دستگاهها، فروش مواد مصرفی و خرید و فروش دستگاهها را ارائه بدهم. ازآنجاییکه نمیدانستم باتوجهبه به امکاناتم در کدام یک از این خدمات موفقتر خواهم بود، باید شانسم را همه آنها امتحان میکردم. سرانجام شرکت را با نام پارس تکنولوژی ثبت کردم. بهطور رسمی کارم را با مراجعه حضوری و اعلام آمادگی به تمام شرکتهایی شروع کردم که کارت ویزیت آنها را داشتم. در نهایت از بین ۱۰۰ شرکت حدود ۱۵ کمپانی گزینه مناسبی برای سطح فعالیت شرکتم بودند.
پس در شروع کار دست تنها بودید و نیروی انسانی نداشتید.
دو سال اول بهتنهایی همه کارها را پیش میبردم. هر از گاهی از یکی، دو نیروی پارهوقت کمک میگرفتم. پس از آن با بهتر شدن اوضاع دو نفر را بهعنوان منشی و تدارکات و امور اجرایی استخدام کردم که تا دو سال دیگر به همین منوال پیش رفتیم. بهمرور و با تزریق پول به شرکت واحدهای مختلف را تشکیل و توسعه دادم.
سرمایه اولیه برای فعالیت شرکت را چگونه تامین کردید؟
سرمایهای نداشتم، حتی سیمکارت و موبایلم را نیز قسطی خریدم که آن زمان بسیار کمیاب و گران بود. شب عید را نیز بهجای همه کارمندان ۲۴ ساعته در تعطیلات نوروز بجز روز سیزدهم شیفت ماندم. آنها نیز یکهزار تومان از سه هزار تومان حق شیفت را برمیداشتند و پستشان را به من میدادند. بدینترتیب 250 هزار تومان بهدست آوردم که دو برابر حقوق وزارت کار بود و توانستم هزینه چاپ اولین بروشورهایم را تامین کنم. لیستی از اقلام و خدماتی که میتوانستم ارائه کنم را در بروشورها آوردم که آخرین آیتم «سربکوبی» بود؛ زیرا آشنایی با آن نداشتم و بعید میدانستم بتوانم انجامش دهم. در این حد نسبت به آن شناخت داشتم که برای حفاظت در برابر اشعه در اتاقهای تصویربرداری لازم است. لیست تمام مراکز درمانی، بیمارستانهای خصوصی و دولتی، مطبهای رادیولوژی و کلینیکهای تهران و سایر شهرها را از اینترنت پیدا کردم. یکهزار بروشوری که چاپ شده را به همه مراکز پست کردم. احتمال میدادم در تهران بهدلیل حضور شرکتهای قدیمی و تراز اول نتوانم موفق شوم؛ بنابراین میخواستم شانسم را در سطح کشور امتحان کنم هرچند بسیاری از اطرافیان مخالف بودند و میگفتند تبلیغاتم را فعلا محدود به تهران کنم. پس از سه هفته زمانی که برای پست پاکتها گذاشتم، در مجموع ۱۰ تماس داشتم که همه از شهرهای جنوبی و مناطق بسیار دورافتاده بودند. چهار تا از تماسها خواهان پیشفاکتور شدند، اما در نهایت یک مورد منتهی به خرید مقداری مواد مصرفی شد. مبلغ دریافتی از این مشتری هزینههایم را پوشش داد و توانستم قدم بعدی را بردارم. همین روال را تکرار کردم و بهمرور با افزایش تجربه در قسمتهای مختلف و شناسایی خدمات و محصولات سودده، کار را توسعه دادم. پس از مدتی نیز بعدازظهرها در یک آموزشگاه، تعمیر تجهیزات تصویربرداری پزشکی را آموزش دادم و توانستم همزمان خدمات تعمیرات را نیز پیش ببرم.
چه زمانی وارد حوزه حفاظسازی شدید؟
حس کردم زمانی که برای تعمیرات میروم باید درباره طراحی اتاقها هم صحبت کنم. سال 1384 این گفتوگوها منجر به دریافت اولین سفارش درب سربی برای بیمارستان تامین اجتماعی در جنوب تهران شد. این پروژه استارت کارم برای ورود تخصصی به حوزه طراحی اتاق و حفاظسازی بود. برای توسعه کار تصمیم گرفتم مواد مصرفی را خودم وارد کنم؛ بنابراین همان سال توانستم کارت بازرگانی بگیرم. با پسانداز ناچیزی که داشتم توانستم یکسری از مواد مصرفی را وارد کنم. پس از آن اقدام به واردات شیشههای سربی کردم. یکباره اوضاع متفاوت شد و کارم رونق گرفت و توانستم جایگاهی در بازار بهدست آورم. معمولا مدلهایی که وارد میکردم در بازار وجود نداشت. یک وجه تمایزم با دیگر واردکنندگان این بود که سعی میکردم علمی پیش بروم. از خط تولید شرکتهای فعال در این زمینه بازدید میکردم و پس از مقایسه نمونه محصولات آنها به این نتیجه میرسیدم که کدام شرکت از نظر فنی و اقتصادی بهتر است. خوشنام بودن برایم بسیار مهم بود و هست. همیشه سعی کردهام کار را بهگونهای پیش ببرم که در مشتریان این اطمینان حاصل شود که با یک شرکت متخصص کار میکنند که محصولاتش با کیفیت هستند و گواهیهای لازم را دارند. همیشه بحثی فراتر از تجارت را مدنظر داشتهام و تلاش کردهام با نگاهی بلندمدت، هدفی درست را در پیش بگیرم؛ زیرا اگر فقط برای پول کار کنی، نهتنها از دستت فرار میکند بلکه موفقیتها نیز بهدلیل انتخابهای اشتباه محدود میشود. بنابراین اگر بهدنبال محصولی باکیفیت پایین و سود زیاد باشی، دیگر مشتریان وفادار نخواهی داشت و در یک بازه زمانی میانمدت دچار آسیب میشوی.
چه زمانی تصمیم گرفتید بهطور تخصصی وارد حوزه تولید شوید؟
علاقهای که در بحث طراحی اتاقها داشتم، باعث تمرکزم روی این مسئله شد. بهمرور متوجه نقصهای موجود و غیرتخصصی بودن کار شرکتهای فعال در این حوزه و آسیبهای وارده به جان بیماران و پرنسل شدم. بهدلیل اهمیت این مسئله و نیاز موجود بازار تصمیم گرفتم بهطور جدی وارد حوزه حفاظسازی شوم که دانش علمی آن را نیز داشتم. بدینترتیب سال 1386 اقدام به گرفتن پروژه میکردم و خودم نیز کارهای عملی آنها را انجام میدادم تا بتوانم اشکالات کارهای سنتی را شناسایی کنم و راهکارهایی برای برطرف کردنشان بیابم. بدینترتیب بهمرور سرب سنتی تبدیل به روشهای پیشرفته شد. روشهای پیشرفتهای را برای تولید انواع اکسسوریها و محصولات پیش گرفتیم که همه ثبت اختراع دارند. از همین سال تولیدات خود را در مقیاسهای کوچک در بحث اتاقها و لباسهای حفاظت در برابر اشعه شروع کردیم. ازآنجاییکه اجناس و متریالهای موجود در بازار بیکیفیت بودند؛ بنابراین از یک شرکت خارجی ایدههایی را گرفتم و متفاوت از آن محصولاتی را تولید و به بازار عرضه کردم. سایر فعالیتها در حوزه مواد مصرفی را کم و تعمیرات را نیز حذف کردم و تمرکزم را روی بحث توسعه حفاظسازی گذاشتم.
در حوزه تقویت و توسعه واحد R&D چه اقداماتی انجام دادید؟
بهتنهایی واحد R&D شرکت را راهاندازی کردم، اما برای توسعه کار نیاز به دانشهایی فراتر از علوم پزشکی و مهندسی برق داشتم. بهویژه برای طراحی ساختار پنلهای پیشساخته سربی که خودم بنیانگذارش بودم و در نشریه ۵۵ نیز منتشر شد نیازمند دیگر دانشها همچون عمران، مکانیک و پلیمر بودم؛ بنابراین از اساتید مطرح این گروهها دعوت به همکاری کردم و پروژههای مشترکی را شروع کردیم. زیرا برای اینکه حرفی برای گفتن داشته باشیم باید از نظر علمی بسیار قویتر عمل میکردیم؛ از سال 1389 که واحد R&D شرکت فعالیت خود را شروع کرد با 10 استاد دانشگاه در رشتههای مختلف قرارداد بستهام. هرکدام از این اساتید بر روی یکی از پروژههای شرکت کار میکنند. بدینترتیب امور علمی و تحقیقاتی پروژهها و ایدههای شرکت توسط این اساتید انجام میشود. در قراردادی با دانشگاه هم ما هزینههای دانشجویان و مواد مصرفی را تامین میکنیم تا دانشجوها بتوانند از آن امکانات برای کارهای تحقیقاتی شرکت استفاده کنند. چراکه زمانی میتوان محصول عملیاتی را تولید و روانه بازار کرد که بالهای اقتصادی و علمی کنار هم قرار بگیرند. یعنی استراتژیست شرکت با شناخت بازار و نیازهای مشتریان بداند بازار در آینده نیازمند چه محصولاتی است و بناست با چه محصولاتی در چه قیمت و کیفیتی رقابت کنیم. باید همه این اطلاعات در اختیار واحد علمی قرار بگیرد تا روی آنها برای تولید محصول جدید کار کنند. هرکدام از پروژهها که به نتیجه برسند بلافاصله آماده عرضه آن به بازار هستیم. در واقع در زمینه حفاظسازی روشها و محصولاتی را ابداع کردهایم که مشابه خارجی ندارند.
چه زمانی محصولات تولیدی خود را به بازار عرضه کردید؟
از سال 1386 که کار تولید را شروع کردم یکسری محصولات همچون انواع حفاظهای شخصی و… را وارد بازار میکردم. در خصوص ارائه یک روش جدید در زمینه حفاظسازی و ساخت پنلهای پیشساخته نیز از سال 1389 پروژههایی را اجرا کردیم. برای نمونه در همین سال پنل سربی را در بیمارستانهای فرهیختگان تهران و یکی از بیمارستانهای دزفول نصب کردیم. منتها هنوز پروسه R&D این پنلها درحال تکمیل بود. سرانجام سال 1395 بهطور رسمی از پنل سربی خود در نمایشگاه رونمایی کردیم. پس از آن نیز موفق به دریافت پروژههای زیادی شدیم. همچنین روشها و دادهّهای اجرایی را به مهندسان مشاور بزرگ این زمینه همچون گروه چهار و لیمان ارائه کردیم. این مهندسان مشاور با اشتیاق از ما بهَعنوان شرکتی علمی و فنی دعوت میکنند و ما نیز این قسمتها را طراحی میکنیم و دادههای اجرایی را در اختیار آنها میگذاریم. حتی با بیشتر شرکتهای مطرح دنیا تبادل اطلاعات علمی داریم و در حال تعریف پروژههای مشترکی نیز هستیم. این آمادگی را داریم که در صورت حمایت در سطح دنیا نیز حضور بیابیم.
صادرات هم دارید یا برنامهریزی برای ورود به این عرصه کردهاید؟
برنامههایی برای صادرات در نظر داریم. منتها رونمایی از محصول مصادف با پاندمی کرونا شد و از برنامهها عقب ماندیم. بااینحال بهتازگی مذاکراتی را بهویژه برای محصولات جدید خود انجام دادهایم. حتی ارائه خدمات مهندسی و مشاوره به سایر کشورها نیز میتواند توجیهپذیر باشد که آن را نیز در دست اقدام داریم.
چشماندازتان برای آینده چیست؟
تمام هدفم توسعه صادرات است. هرچند بازار داخلی بسیار بزرگ است، اما پتانسیلهای اصلی برای شرکتی همچون ما در سطح وسیعتری نهفته شده است. چشماندازمان صادرات محصولات و عرضه خدمات به کشورهای برخوردار است.
با چه چالشهای مهمی در سطح کلان روبهرو هستید؟
مهمترین چالشهایی که با آن روبهرو هستم در زمینه حمایتهای قانونی و دولتی برای توسعه شرکت است. متاسفانه حداقل در زمینه کاری ما زیاد به آن پرداخته نشده است. در زمینه حفاظسازی هیچ قانونی خاصی وجود ندارد تا جلوی فعالیت افراد غیرمتخصص گرفته شود. این خلاء قانونی باعث شده است که هنوز هم شاهد از بین رفتن بودجه و به خطر افتادن جان افراد در بسیاری از پروژههایی باشیم که فقط بهدلیل قیمت پایین به افراد غیرمتخصص واگذار میشوند.
یکی دیگر از مشکلات فعالیت پررنگ شرکتهای دلال در چند سال اخیر است. این شرکتها از طریق ارتباطات پروژهها را میگیرند و واسطه بین کارفرمای اصلی و مصرفکننده نهایی میشوند. بدینترتیب ضمن اینکه پروژه را بسیار زمانبر و بیکیفیت تحویل میدهند، موجب چند برابر شدن قیمت تمام شده میشوند. کسی هم متولی برخورد با آنها نیست.
مشکل دیگر این است که برخلاف شعارهایی که میدهند از تولید داخل حمایت نمیشود. بهویژه حمایتهای مالی و بانکی از تولیدات داخلی انجام نمیشود. مطالبات شرکتها را نمیپردازند از سوی دیگر افزایش نرخ ارز نیز مشکلساز شده است. در بحثهای حمایتی تقریبا صفر هستیم و اقداماتی که انجام میدهند بیشتر جنبه مانع پیشپای تولیدکنندگان را دارد؛ بهویژه شرکتهای دانشبنیان و تولیدکنندگان محصولات هایتک بیشتر با این مسئله درگیر هستند. درحالیکه شرایط برای فعالیت شرکتهای دلال فراهم است.
یکی دیگر از مشکلات نیز رعایت نشدن قانون کپی رایت است و ثبت اختراع است. بارها پیش آمده است که با مشکل کپیبرداری محصول خود با نام خودمان روبهرو شدهایم.
چه توصیهای به دانشجویان و دانشآموختگان دارید؟
برای رسیدن به موفقیت باید هدفی واقعی برای خود تعریف کنند. در کنار تعریف هدفی درست و واقعی، باید صبر و پشتکار هم داشته باشند. ضمن اینکه باید به برنامهریزیهای پس از رسیدن به هدف فکر کرد. این نکته طلایی را به یاد داشته باشند که در مقاطع مختلف زندگی با مشکلات زیادی روبهرو میشوند، اما در واقع بسیاری از راهکارها، ارتباطات و… از دل همین اشکالات شدید بیرون میآید. بنابراین نباید از مشکلات ترسید؛ زیرا موفقیتها با ابزارها و ارتباطاتی محقق میشوند که از دل مشکلات بیرون میآیند. نکته اساسی این است که نباید خیلی با دید منفی به مشکلات نگریست. اگر گاهی به مشکلی برمیخورند بدانند که درحال پیشرفت هستند؛ البته بجز بحث گرانی دلار.
آنهایی که قصد ورود به کاری جدید را دارند اصلا دو، دو تا چهار تا نکنند. نباید در ابتدای کار به محدودیتها، نواقص و پیشنیازها فکر کنند. فکر کردن به پیشنیازهای شروع یک کار، آنقدر زیاد بهنظر میآید که همان ابتدا فرد را از انجام آن پشیمان میکند. درحالیکه اگر وارد گود شد و صبر، پشتکار، هوش و استعداد داشت، میتوان ناخودآگاه با همه مشکلات برخورد کرد و آنها را پشتسر گذاشت. البته این نکته را هم در نظر بگیرند که برای انجام کارها همیشه باید بر اساس بدترین شرایط ممکن برنامهریزی کنند. یعنی باید برای بدترین و سیاهترین موقعیتها هم برنامهریزی داشته باشند؛ بدینترتیب از قبل آمادگی قرارگیری در چنین شرایطی و راه خروج از آن را دارند و میتوانند به بهترین شکل کار را به سرانجام برسانند. اگر شرایط سیاه نشد که معمولا میشود، سرعت پیشرفت افزایش مییابد.
سخن آخر؟
باید به جوانان انرژی داد حتی اگر میدانیم تلاش اشتباهی میکنند. فقط باید اشتباهات آنها را بگوییم، اما نباید توی ذوقشان بزنیم. چهبسا به قول اینشتین آدمها فکر میکنند چیزی خارج از تجربه خودشان وجود ندارد. درحالیکه به اندازه همه انسانها، دنیاهای مختلفی وجود دارد. بنابراین نباید تجربیات خود را بهنام واقعیت به خورد مردم بدهیم. چراکه انسانها پتانسیلها، توانمندیها و روحیات متفاوتی دارند. هر فردی ممکن است کاری انجام دهد که دیگری هیچوقت نتوانسته است؛ بنابراین نظر من همیشه روی کمک کردن است.
دیدگاه ها