آخرین خبر

medical

همت بلند دار که مردان روزگار از همت بلند به جايي رسيده اند

دست اندرکاران هر حرفهاي به هر جا که برسند، وقتي به پشت سر خود نگاهي بياندازند، احترام و تکريم خود را نثار کساني ميکنند که راه را براي آنها هموار ساخته اند. بي سبب نيست که پايه گذاران و پيشکسوتان هميشه مورد تقدير قرار ميگيرند و ياد و نامشان ماندگار ميشود. آنها همانند درختاني ريشه دار، سايه خود را به ديگران نثار ميکنند. آنها درختان سايه گستر باغ ما هستند. راستي چه غنيمتي است نشستن پاي صحبت پيشکسوتان.

امروزه در عرصه جهاني، افراد سختکوش و پر تلاش  به عنوان افراد خلاق و مبتکر و اثر گذار، کار آفرينان و عوامل تحرک موتور اقتصادي  در سطوح مختلف صنعتي هستند. حيات و پايداري اقتصادي هر جامعه اي به نيروي انساني خودباور آن جامعه وابسته است. استفاده از گنجينه هاي علم، معرفت، آگاهي و تجارب افراد پُرتلاش، مبتکر، کارآفرين، جسور و موفق ،منشأ تحولات بزرگي در زمينههاي توسعه اقتصادي، توليد ثروت و سرمايه هاي بزرگ انساني و اجتماعي محسوب مي شود و چه خوب است که  از تجارب ارزند ه افراد کارامد  و کارآفرين به عنوان  پتانسيل و سرمايه ي بالقوه  براي به جريان انداختن موتور توسعه و گسترش زير ساخت هاي اقتصادي ايران عزيزمان استفاده کرد.
دکتر مهدي محسني از نسل مردان سختکوشي است که جامعه تجهيزات پزشکي کشورمان را ساختند و به ما سپردند. پس از يک عمر تلاش بي وقفه، هم اکنون در اوج موفقيت و اميدوار به عزم نسل جديد در حفظ امانتي که سال ها براي آن رنج برده، روزگار مي گذراند. داستان کار و تلاش و رنج هاي اين مرد بزرگ کتابي است مفصل که ذکر آن براي ما که در زمان وشرايطي ديگر بدنيا آمده و نفس مي کشيم ، بيشتر به افسانه شبيه است تا واقعيت!
دکتر مهدي محسني رييس هيئت مديره شرکت ايکس ري ايران(تري مد) فعال در عرصه توليد و پخش تجهيزات راديولوژي ، از مفاخر و بزرگان عرصه تجهيزات پزشکي کشورمان محسوب مي شود که بسياري از بزرگان امروز اين صنعت از  تجارب وي تلمذ کرده و پله هاي موفقيت را يکي پس از ديگري طي کرده اند. هم اکنون در کارخانه ايکس ري ايران بيش از 60 نفر مشغول به کار هستند .اين شرکت با واردات مواد اوليه داروي ظهور و ثبوت راديولوژي و ادغام آن با محصولات داخلي،  توليدات خود را در سراسر کشورعرضه مي کند با توجه به اينکه  کيفيت محصولات ايکس ري ايران در کيفيت و قيمت حرف اول را در کشور مي زند ، همين امر باعث شده که اين شرکت قادر باشد 90 درصد بازار ايران را تحت پوشش قرار دهد.ايکس ري ايران همچنين  پروسسور راديولوژي را به صورت SKD واردكرده و قطعات توليدي خود را به آن اضافه ميكند.درحال حاضر 5 هزار دستگاه پروسسور شرکت ايکس ري ايران در کشور کار ميكند به علاوه اين شركت ساكشنهاي اتاق عمل و كاستهاي راديولوژي را نيز توليد كردهاست. ايکس ري ايران همچنين اولين نوع دستگاه ENTرا 53 سال پيش به بيمارستان اميراعلم فروخته و تقريبا اکثر  پزشکان متخصص گوش حلق و بيني  کنوني با اين محصول آموزش ديده اند و آنرا را به ياد دارند.
نظر به تاکيد و توجه دکتر محسني  به اشتغال زايي  و استفاده از مهندسان داخلي وصرف هزينه بيشتر به جاي استفاده ازنيروي توليد ماشيني،  بالغ بر 60 نيروي آموزش ديده داخلي در شرکت ايکس ري ايران مشغول به کار هستند شرکت ايکس ري ايران علاوه بر استفاده از متخصصان اروپايي و کانادايي،  گروهي از نيروهاي داخلي را نيزبراي فراگيري دانش روز راديولوژي به خارج از کشور فرستاده است. دکتر محسني همچنين موفق به حمايت در راه اندازي و تاسيس چندين شرکت تجهيزات پزشکي ديگر شده است که اين خود نشانه اي  بر اعتماد ايشان بر روند اقتصاد کشور وارتقاي سطح درمان و بهکارگيري متخصصان ايراني است.
دکترمحسني همچنين توسط دانشگاه مدرس به عنوان ده کارآفرين برتر کشور معرفي شد. به گفته وي  انسان مترقي کسي است که رنج و زحمت بکشد و مبارزه کند همانگونه که وي از طريق همين مسير به موفقيت و اوج رسيد. مصاحبه ماهنامه مهندسي پزشکي را با دکتر مهدي محسني رييس هيات مديره  شرکت ايکس ري ايران در زير مي خوانيد:

آقاي دکتر براي خوانندگان ما توضيح دهيد که اولين بار چه کسي شما را وارد اين حرفه کرد؟

بسياري از رويدادهاي زندگي اتفاقي است و من تصادفي دنبال کار بودم و همين تصادف باعث شد که من به يک شرکت دارويي مراجعه کنم و همين شرکت دارويي بود که مرا پذيرفت و بدين ترتيب سرنوشت مرا دگرگون کرد .اگر من آن موقع دارو را نمي شناختم و وارد اين شرکت نمي شدم اصلا وارد اين حوزه نمي شدم.
در حقيقت فعاليت در اين حوزه را در سال 1336 و از سن 17 سالگي با ويزيتوري دارو آغاز کردم .بدين ترتيب که با کوله باري از دارو  به شهرستان ها ي دور و نزديک ميرفتم و آناليز دارو را براي پزشکان شرح ميدادم. در آن روزگار وضعيت حمل و نقل بسيار دشوار بود و براي رفت و آمد بين استان ها وسيله اي جز اتوبوس نبود و من هم به ناچار با اتوبوس به شهرستان هاي مختلف سفر ميکردم و چه بسا  در اين مسيرها گرفتار طوفان شن شده  و ساعت ها در اتوبوس مي مانديم. خاطرم هست  يک بار در بندرعباس به دليل اينکه پولي براي رفتن به هتل نداشتم، کيف ويزيتوريم را زير سرم گذاشتم و در ساحل دريا شب را به صبح رساندم.
يک سال بعد به اين نتيجه رسيدم که بايد براي خودم کار کنم،  بنابراين شرکتي را به ثبت رساندم و متوجه شدم که اگر بناست موفق شوم بايد نمايشگاه هاي پزشکي را شناسايي کنم، بنابر اين کار را از نمايشگاه  شيکاگو و سپس دوسلدورف آلمان آغاز کردم به اين ترتيب که محصولات را از اين نمايشگاه ها ميگرفتم و به ايران مي آوردم و پزشکان را با اين محصولات آشنا مي کردم، به عنوان مثال وقتي اولين بار دستگاه پرسسور را به ايران آوردم در ابتدا مقاومت زياد بود و پزشکان تمايلي به خريد آن نداشتند و تاريک خانه سنتي را به آن ترجيح مي دادند. من در سايه سعي و تلاش کم کم توانستم تکنولوژي جديد را به  آنها بشناسانم. در مورد علم لاپاراسکوپي هم وضعيت به همين گونه بودو علم آن متعلق به يک کمپاني آمريکايي بود. من در آن سال ها اين  تکنولوژي را براي اولين بار وارد ايران کردم و همانگونه که مي دانيد درحال حاضر لاپراسکوپي جزو دستگاه هاي بسيار خوب و بدون عارضه در زمينه جراحي محسوب ميشود.
اگر عشق در کاري نباشد موفقيتي نيز حاصل نخواهد شد همين عشق است که مرا تا کنون زنده و موفق نگه داشته است و من هنوز هم صبح ها  حتي  زودتر از کارمندانم به شرکت مي آيم و همين عشق است که باعث شده  ما بتوانيم شرکت هاي ديگري را هم ثبت کنيم. در اصل شركت مادر ما شركت معتمد بوده و شركتهايي چون ايكس ري ايران، شركت تري مد، شركت كالاي پزشكي، شركت ايران بهيار و غيره، تاسيس كردهايم كه تماما موفق بودهاند. در طول سال هاي فعاليت، افراد زيادي زير چتر حمايت اين  شرکت آموزش ديده و پر وبال گرفته اند و هم اکنون هرکدام،  داراي شرکت هايي بنام در حوزه تجهيزات پزشکي هستند. از نظر من مکه واقعي همين است و اگر شما بتوانيد همانند معلمي براي به موفقيت رساندن ساير افراد جامعه خدمت کنيد، حج واقعي را انجام دادهايد و من امروز بسيار خوشوقتم که بسياري از دوستان من  بعد از سال ها يادگيري و آموزش در کنارمن،  امروز صاحبان  شرکت هاي موفق، بزرگ و مايه افتخار و مباهات من هستند.

از خانواده و زندگي شخصي خودتان براي ما بگوييد
من يک فرزند بيشتر ندارم که پزشک است و مقيم آمريکاست.

اگر زمان دوباره به عقب بازگردد آيا همين راه رفته را تکرار مي کنيد؟
اين فقط يک تخيل است. با اين حال اگر من دوباره به دنيا مي آمدم قطعا اين مسير را انتخاب نمي کردم. متاسفانه جديدا چيزهايي در اين صنف مي بينم که اصلا خوب نيست. گويا فقط ماديات است که  نقش مهمي را در زندگي افراد بازي مي کند و عشق و محبت گذشته ديگردر بين همکاران وجود ندارد.در گذشته تعصبات همکاري مرزي نداشت، ولي امروز همه چيز عوض شده وهمه سعي مي کنند از همديگر جلو بزنندوبه همين دليل است که اگر امکاني بود که من مي توانستم دوباره به دنيا بيايم و مسيري ديگر را براي زندگي برگزينم، قطعا عشق و علاقه ام را در رشته ديگري صرف مي کردم،  چرا که وجود چنين شرايطي در حوزه هاي ديگر به انسان لطمهاي وارد نميکند، ولي در حوزه سلامت وضعيت به گونه اي ديگر است، چراکه کوچکترين اعمال ما مستقيما با جان انسانها در ارتباط است.متاسفانه مشاهده مي شود که امروزه کالاهايي بهصورت قاچاق وتوسط افراد سودجو که فقط به فکر منافع خود هستند،  وارد کشور شده و باعث لطمات جبران ناپذيري به بشريت مي شود. ما موارد فراواني از اين نوع سودجوييها در حوزههاي سلامت ديده ميشود. گاهي ديده شده که دستگاهي با قيمت واقعي600 هزار تومان توسط واسطه ها، 14 ميليون تومان به يک مرکز درماني فروخته شده است !! البته در حوزه هاي ديگر هم مشکلات عديده و سودجويي سودجويان همواره وجود دارد،  ولي هر چه هست لااقل با زندگي افراد بازي نمي شود. حتي در حال حاضر هم که من درحال صحبت با شما هستم اين اتفاقات تلخ همچنان در حال روي دادن است. البته اداره کل تجهيزات نيزکارگروهي را  براي حل معضل قاچاق تشکيل  داده وعده اي از اين قاچاقچيان را نيز به دست قانون سپرده است. ولي هنوز نتوانستهاند از عهده همه بربيايند..»

از توليد و مشکلات آن بگوييد و اينکه چگونه شد وارد حوزه توليد شديد.هفت خوان رستم يادتان است، توليد يعني هفت خوان رستم، براي پيشرفت در هر کاري انسان بايد بهار، تابستان،  پاييزو زمستان هاي  بيشماري را تجربه کند. شما زماني که ديپلم گرفتيد 12بهار، تابستان، پاييز و زمستان را ديديد.  براي موفق شدن در هر مسيري نيز لازم است که انسان بهاران و پاييزهاي بيشماري را از سد بگذراند و زجر بکشد و منتظر فصل ها بماند تا موفق شود. من نيز کارم را با واردات محصولات پزشکي از ساير کشورها به ايران آغاز کردم .روزي اداره کل تجهيزات پزشکي مارا دعوت کرد و به ما اظهار داشتند که سعي کنيد از اين به بعد برخي محصولات  را خودتان در داخل کشور توليد کنيد و همين امر باعث شد که با يکي از کمپاني هاي طرف قراداد مان براي راه اندازي خط توليد محصول در داخل کشور صحبت کنيم. پس از مذاکرات اوليه اين کمپاني قبول کرد که بخشي از فرمول محصول را به ما ارائه دهد. به دنبال اين موضوع  ما سوله اي را در نزديک تهران خريداري کرديم و سپس مواد اوليه و مهندسان  شيمي را از کمپاني مادر براي آموزش پرسنل کارخانه به ايران آورديم. ما حتي يک لابراتوار جهت آناليز داروهاي توليد شده نيز در کنار کارخانه تاسيس کرديم و کار را شروع کرديم. چندي بعدمهندس شيمي کمپاني مادر،  زماني که قصد داشت ايران را ترک کند به ما اظهار داشت با توجه به اينکه محصول توليدي ما تحت ليسانس اين کمپاني است،  لذا دارو را بعد از آماده سازي نبايد بدون تاييد کمپاني مادر تخليه کنيم .ما نيز حدود يک سال اين پروسه را انجام داديم، بدين صورت که ماهيانه مشخصات دارو را براي آن ها ارسال مي کرديم .جالب است بدانيد که براي کمپاني مادر بسيار تعجب آور بود که ما چقدر زود، توليد اين محصول را با تمام مشخصات کامل آن  ياد گرفتيم . درحال حاضر هم فقط 4 کمپاني در دنيا هستند که اين دارو را توليد مي کنند وجالب است بدانيد که خود اعضاي اين کمپاني نيز در نهايت اظهار کردند که کيفيت محصول ما از آنها بهتر است. به اين ترتيب محصول ما براي اولين بار و با بهترين کيفيت وارد بازار ايران شد. تا روزي که معاون وزير به من زنگ زد و گفت شما چه کرده ايدکه اسم شما بر روي سايت ها قرار گرفته؟ و  وزير بهداشت قرار است ، فردا ازکارخانه شما بازديد کند.البته اين نکته را هم اضافه کنم که فعاليت توليدي ما جديدا  حدود 30% کم شده است،  چرا که تکنولوژي هاي DR وCR کم کم دارند جاي محصول ما را پر مي کنند و ديگر در مراکز درماني احتياجي به داروهاي ما نخواهد بود و ما به اين فکر هستيم که محصول جديدي را به عرصه توليد برسانيم تا کارخانه فعال بماند.
رشته تحصيلي  خودتان چيست؟
من ابتدا تصميم گرفتم راديولوژي بخوانم،  ولي چون کار مي کردم موفق نشدم. سپس به فرانسه رفتم ومدرک دکتراي مديريت بيمارستاني را در اين رشته اخذ کردم،  البته اين پروسه  نيز8 سال طول کشيد چرا که من همزمان با تحصيل، بشدت درگير کار و فعاليت در ايران بودم. به اضافه تسلط نداشتن به زبان كار را مشكل ميكرد و در آخرين امتحان كتبي رد شدم.

پس از سالها فعاليت و تلاش مستمر در اين عرضه حتما خاطرات تلخ و شيرين بسياري داريد.برايمان بازگو کنيد.
(دكتر به طنز گفت خاطره اي شيرين تر از من نيست ، چون من خودم شيرينم) ولي خاطره تلخ من مربوط به روزي است که من در پي حادثه آتش سوزي در انبار  شركت، سوختن و دود شدن حاصل زحماتم را با چشمانم مشاهده کردم. اين حادثه  به علت جوشکاري ساختمان مجاور  ساختمان ما روي داد و اندوخته سالها زحمت من و همکارانم که ميلياردها تومان موجودي انبار بود دود شد و به هوا رفت. حتي شهردار وقت نيز در آن زمان در صحنه حاضر شد وگزارش اين سانحه از صدا و سيما نيز پخش شد .برايم جالب بود که آقاي شهردار به من گفت شما هر کمکي نيازداريد از من به عنوان شهردار بخواهيد. اين حرف شهردار در آن موقع آرامش خاطري براي من بود که شاهد سوختن حاصل زحمات عمرم بودم. پس از اين حادثه من تصميم گرفتم هم به دليل کهنسالي  و هم به دليل فقدان سرمايه کافي ديگر  کار را ادامه ندهم .تنها نگراني من بابت 60 پرسنلي بود که براي من کار مي کردند. لذا تصميم گرفتم مقداري از ثروتي را که براي من باقي مانده بود بفروشم و بين پرسنل خود تقسيم کنم و خودم را بازنشسته کنم .در چنين شرايطي روحي بدي وقتي فرداي آنروز وارد شرکت شدم اولين چيزي که کارمندان به من اعلام کردند اين بود که  ما از الان تا 6 ماه ديگر بدون حقوق کار خواهيم کرد… ناخودآگاه شرايط روحي من کاملا عوض شد و متوجه شدم عجب دوستان باوفايي دارم که از هر سرما يه اي براي من ارزنده تر هستند. وقتي پشت ميزکارم قرار گرفتم متوجه چند پاکت شدم. پاکت اول از طرف دکتر مه بود که سند کارخانه اش را برايم فرستاده بود. پاکت دوم از طرف دکتر سلمان زاده بايک چک سفيد بود و  همچنين آقاي حسن مرادي و همينطور پاکت پشت پاکت بود که در روزهاي بعد توسط دوستانم به دفتر من ارسال مي شد اين عشقها و دوستيها چنان به من انرژي مثبت داد كه خدا را شكر كردم كه من چه دوستان خوبي دارم و چقدر در اين جامعه آبرو و اعتبار دارم.تمام اين ها باعث شد که من از روز بعد، کارم را با انرژي مضاعف و در کنار ياران باوفايي که داشتم از سر گرفتم .حتي روساي 2 تا از بانک هايي که با آن ها کار مي کردم به من اعلام کردند که حاضرند به من وام دهند و همين باعث شد که من ظرف 7 سال دوباره به همان سرمايه اول برگشتم و خوشحالم که هنوز هم درکنار پرسنل خود هستم.
سوال کرديد که آيا انبار شركت من بيمه نبود؟ پاسخ اين است که من در يک خانواده سنتي بزرگ شده ام و يادگرفتم هرچه دارم را بيمه امام رضا کنم .بنابر اين بيمه هاي معمولي پولي به من پرداخت نکردند .. ولي هماني که مرا بيمه کرده بود، ظرف مدت 7 سال کل سرمايه بر باد رفته مرا دوباره به من بازگرداند.

شما از پيشکسوتان اين حوزه هستيد.در طول سال هاي فعاليت خود در اين حوزه شاهد چه تغييرات و دگرگوني هايي بوده ايد؟
جمعيت ما در اوايل انقلاب 25 ميليون نفر بود و پزشکان متخصص نيزتعدادشان محدود بود .کم کم  با افزايش جمعيت نياز به خدمات درماني نيز بيشتر احساس شد ، ولي در تمام اين دهه ها يک ضعف عمده همواره ثابت مانده است و آن فقدان سيستم مديريت قوي و اعمال سيستم سليقه اي بوده که ما تا امروز همچنان گرفتار اين ضعف هستيم، علاوه براين چيزي در درون ما گم شده است که اگر آن يک چيز در خانواده و مدرسه به ما آموزش داده مي شد ما موفق تر بوديم .گمشده ما همان  وجدان کاري ماست که اگر ما ياد مي گرفتيم  که در حرفه اي وجدان کاري داشته باشيم ، پايه هاي  آن کار بسيار بهتر  و قوي تر مي بود.

شما تا کي به کار ادامه ميدهيد؟
من معتقدم تا زماني که سرپا و داراي توان هستم کار خواهم کرد و امروز که 77 ساله هستم آرزو مي کنم روزي که قرار است عمرم به پايان برسد، در محل کارم به پايان برسد. چرا که عشق من به کارم بي پايان است و همين عشق است که مرا در سن 77 سالگي به محل کارم ميآورد.

5/5 (1 دیدگاه)

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گزارش ویژه‌ی این ماه

wfn_ads

گزارش های کوتاه ماهنامه

wfn_ads
ماهنامه مهندسی پزشکی

خوش آمدید

ورود

ثبت نام

بازیابی رمز عبور