آخرین خبر

عضو هیئت مدیره و مدیر بخش قلب و عروق شرکت اندیشگران هیراد طب: بزرگ‌ترین امتیاز مثبت حوزه تولید، ارتباط با کمپانی‌های باتجربه است

شرکت اندیشگران هیراد طب که در سال ۱۳۹۲ با مشارکت دو نفر شکل گرفت و بعدها نفر سومی نیز به این جمع شراکت پیوست، اکنون تبدیل به مجموعه‌ای بزرگ شده است. به‌گونه‌ای که هم‌اکنون در سه بخش زنان، قلب و عروق و تصویربرداری مشغول به فعالیت است. این مجموعه گام‌ها را یکی پس از دیگری به پشتوانه تجربه‌ای پانزده ساله برداشتند تا شرکت را به نقطه‌ای برسانند که گام بزرگی را در مسیر تولید بردارند. هم‌اکنون نیز موفق به دریافت مجوز تولید مدل پرتابل اولتراسوند شده‌اند و کار تولید را شروع کرده‌‌اند. درباره فعالیت‌های شرکت، مسیری که تاکنون پیموده است و چشم‌اندازی که برای آینده دارد با علی فهادان، عضو هیئت مدیره و مدیر بخش قلب و عروق شرکت اندیشگران هیراد طب گفت‌وگو کردیم که سابقه‌ای ۲۵ ساله در زمینه کار با سیستم‌های اکوکاردیوگرافی و سونوگرافی دارد.

چه سالی، چگونه و با چند نفر شرکت را تاسیس کردید؟
تقریبا از سال ۱۳۹۱ زمینه فکری احداث شرکت شکل گرفت. در همین راستا بود که مشغول به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته MBA شدم و دوره AMBA را در سازمان مدیریت صنعتی گذراندم. همزمان در سال 1392 شرکت اندیشگران هیراد طب با پایه دو نفر شکل گرفت. پس از آن با اضافه شدن بحث تخصصی قلب و عروق، یک نفر دیگر نیز به جمع ما اضافه شد. هم‌اکنون نیز حدود ۳۵ پرسنل در شرکت مشغول به‌کار هستند.

در ابتدا فعالیت شرکت را در چه حوزه‌ای شروع کردید؟
پایه شرکت از سونوگرافی شروع شد. همان ابتدا موفق به دریافت نمایندگی انحصاری کمپانی وینو شدیم. کمپانی وینو نیز تازه کار خود را در زمینه اولتراسوند شروع کرده، اما بسیار خبره و متخصص بود. در واقع پایه شکل‌گیری این کمپانی، گروه تحقیق و توسعه شرکت‌هایی معتبر با ۱۰ سال سابقه بودند که شرکت جدیدی به‌نام وینو را شکل دادند. ساختار این شرکت بسیار شبیه شرکت ما بود؛ یعنی ما سه شریک نیز تجربه‌ای ۱۵ تا ۲۰ ساله در زمینه‌هایی تخصصی، درست مشابه ساختار شکل‌گیری شرکت تولیدی وینو داشتیم. این شباهت‌ها و همچنین علاقه ما به کار و آگاهی که نسبت به بازار التراسوند داشتیم آن‌ها را مجاب کرد که نمایندگی انحصاری کمپانی وینو را به شرکت اندیشگران هیراد طب بدهند. دریافت نمایندگی انحصاری این کمپانی در شروع کار اندیشگران هیراد طب، موفقیت خوبی بود.
تا سال ۱۳۹۴ تمرکز خود را روی بحث سیستم‌های وینو در مقوله سونوگرافی و اکوکاردیوگرافی گذاشتیم. سپس حس کردیم باید زمینه کار خود را توسعه بدهیم. ما در سه بازار متخصصان قلب و عروق، متخصصان رادیولوژی و متخصصان زنان کار می‌کردیم که نیاز به تکمیل محصولات هر گروه وجود داشت. با چنین تفکری در گروه محصولات قلب و عروق ابتدا دنبال سیستم‌های الکتروکاردیوگرافی گشتیم و موفق به همکاری با کمپانی کاردیولاین ایتالیا به‌عنوان یکی از معتبرترین کمپانی‌های حال حاضر دنیا شدیم. درنتیجه این شرکت هم با‌توجه‌به آگاهی که در زمینه بازار قلب و عروق و محصول داشتیم ما را انتخاب کردند. بدین‌ترتیب توانستیم روی الکتروکاردیوگراف، هولترهای ریتم، هولترهای فشار و تست ورزش شرکت کاردیولاین کار کنیم.
بدین‌ترتیب موفق شدیم در دو سال اول فعالیت شرکت، بهترین عملکرد را در میان نماینده‌های تازه‌کار این شرکت داشته باشیم. سپس بحث سبد محصولات رادیولوژی و سبد محصولات زنان نیز پیش آمد. به‌دنبال این بودیم که سبد محصولات رادیولوژی را کنار سونوگرافی داشته باشیم منتها بحث‌های تولید داخل گسترده‌ای داشت؛ بنابراین تصمیم گرفتیم ابتدا تمرین داشته باشیم سپس وارد حوزه تولید شویم. زیرا اینکه صرفا قصد تولید صفر تا صدی داشته باشید، تفکری است که باعث تولیدات بی‌کیفیت و غیرقابل رقابت شده است. بدین‌ترتیب مصرف‌کنندگان نیز از محصول ناراضی نیستند؛ درنتیجه ناچار به بستن بازارها می‌شویم تا بتوانیم محصولات بی‌کیفیت تولید داخل را به‌فروش برسانیم. همه این‌ها نیز فقط به این دلیل است که تولید را از جای درستی شروع نکرده‌ایم.
ما با این تفکر با کمپانی کاردیو لاین مذاکره کردیم و بازخوردهای بسیار خوبی گرفتیم. توانستم در جلسه مذاکره، آن‌ها را به تاسیس کمپانی مونتاژ در یکی از مناطق آزاد کشور مانند کیش تشویق و بحث Re-Export را مطرح کنیم. یعنی آن‌ها یک منطقه تولیدی/اقتصادی در کشورمان بزنند و در آن نقطه محصولات خود را مونتاژ کنند. این کار می‌توانست با نیروی کار ایران و شاید متریال‌های تولید داخل و با کنترل تکنولوژیک آن‌ها انجام شود؛ بدین‌گونه حالتی از
Share Market محقق می‌شد. این همکاری نیز پس از توافقات برجام مطرح شد که امکان برقراری چنین ارتباطاتی فراهم شده بود. منتها عملیاتی نشد.
در همین زمان با کمپانی هانتلی مذاکره کردیم. کمپانی هانتلی همان برند سونیکید است که مربوط به شاخه زنان و زایمان می‌شود. بنابراین در زمینه سونیکید نیز توانستیم کارکردهای خود را ادامه دهیم.
همچنین از طریق شاخه کمپانی هانتلی بحث DPT، ABI و داپلرهای عروق توانستیم به‌صورت تخصصی کار کنیم. هم‌اکنون یکی از بهترین عرضه‌کننده‌های ABI هستیم که ایندکس فشار دست و پا است و می‌تواند ریسک گرفتگی‌های عروق PTD و حتی با CAD را مشخص کند. استقبال زیادی از این دستگاه شده است و سال گذشته برنده مناقصه بیمارستان‌های تامین اجتماعی شدیم و تعداد زیادی از این محصول را به آن‌ها دادیم.

مشکل کجا بود که توافق با کاردیولاین به نتیجه نرسید؟
بی‌شک یک کمپانی با ورود به یک کشور به‌دنبال منافعی برای خودش است. منتها باید به‌گونه‌ای عمل کرد که این منافع به‌صورت برد-برد تعریف شود. این موافقت به‌دست آمد، اما متاسفانه وجود این دیدگاه که باید خودمان در کشور تولید مستقل داشته باشیم موجب شد که سازمان‌های مربوطه مجوز اجرایی شدن این کار را صادر نکنند. درحالی‌که نه برای شرکت ما بلکه برای کل کشور فرصتی ایده‌آل بود. چراکه یکی از مواردی که برای کشور ارزآوری دارد
Re-Export است. برای مثال کمپانی‌های مانند اپل، بوئینگ و حتی وینو که از کمپانی‌های بزرگ GE و فیلیپس شکل گرفته‌اند در یک منطقه کارخانه‌ای احداث و ۱۰ تا ۱۵ سال کار می‌کنند. بدین‌ترتیب علاوه‌بر اشتغال‌زایی در این کارخانه‌ها، نه‌تنها انتقال تکنولوژی اتفاق می‌افتد بلکه نیروهای این کارخانه این قابلیت را دارند که خودشان مناطق تولیدی/اقتصادی دیگری شوند. ما باید با ارتباط باز با کشورهای با تجربه این کار را بکنیم، اما نشد و ارتباط ما با دنیا محدود و بسته شد؛ بنابراین با محدودیتی که داریم چاره‌ای نیست جز اینکه بخواهیم به حلقه بسته خودمان نگاه کنیم.
بزرگ‌ترین دلیل ورود به حوزه تولید برای تولیدکنندگان، داشتن مزیت رقابتی و اقتصادی آن است در غیراین‌صورت واقعا دلیلی برای تولید در کشور وجود ندارد. منتها اکنون شرایط کشور ما فرق دارد و در وضعیت تحریمی و از روی اجبار و برای جلوگیری از خروج ارز از کشور تولید را انجام می‌دهیم زیرا منابع ارزی ما بسیار کاهش یافته است. درحالی‌که بزرگ‌ترین کاری که این شرکت‌ها می‌توانند بکنند این است که کمپانی‌های بزرگ به‌صورت مستقل داخل ایران کار کنند. من توانستم موافقت یک کمپانی که خودم با آن‌ها کار کردم را بگیرم شاید شرکت‌های دیگر هم می‌توانستند موافقت سایر کمپانی‌ها را بگیرند. منتها بستر فراهم نشد و زمینه‌ها بسته شد.

دولت چه کمکی می‌تواند به شرکت‌ها به‌ویژه تولیدکنندگان بکند؟
بزرگ‌ترین کمکی که دولت می‌تواند بکند این است که در امور اجرایی دخالت نکند. به‌جای آن زیرساخت و بستر را فراهم کند. کاری که همه کشورهای بزرگ مانند کره جنوبی و ژاپن انجام داده‌اند. در این کشورها کمپانی‌های دولتی کم هستند و شرکت‌های خصوصی با منافع خودشان کار می‌کنند. اکنون ایران نیز درحال یافتن زمینه‌ای همچون چین است؛ چراکه شکاف ارزی ایران با سایر کشورها قابل توجه است بنابراین نیروی کار ما ارزان می‌شود. اگر تفکری همه‌جانبه روی این مسائل داشته باشیم، دیگر فکر نمی‌کنیم که چون تولید مستقل داریم، کشور دیگری نباید وارد ایران شود.

چرا ارتباط با یک کمپانی باتجربه مهم است؟
بزرگ‌ترین امتیاز مثبت حوزه تولید، ارتباط با یک کمپانی باتجربه است. چین به همین ترتیب به‌سمت تولید رفت. به‌مرور کارخانجات مختلف در این کشور شکل گرفتند به‌گونه‌ای که اکنون می‌بینیم کارخانه‌های GE، سامسونگ، فیلیپس، هیتاچی محصولات خود را در چین تولید می‌کنند و محصولات آنجا مونتاژ می‌شوند.

چگونه می‌توان یک شرکت خارجی را علاقه‌مند به همکاری کرد؟
دو زمینه کاری وجود دارد که یک شرکت را می‌تواند به همکاری علاقه‌مند کند؛ داشتن آگاهی به بازار، تقسیم‌بندی‌ها، نیازها و کارکردهای آن و همچنین آگاهی نسبت به محصول.

در واقع اگر بخواهیم تولید کنیم لازم نیست همه چیز را از همان ابتدا خودمان بسازیم بلکه باید اجازه دهیم دیگران هم کنارمان باشند و کمک‌ کنند.
نمی‌گویم نشدنی است که از پایه همه کارها را خودمان انجام بدهیم، اما کار بسیار دشواری است. از سوی دیگر کمپانی‌های بزرگ نیز به قصد کمک نمی‌آیند بلکه هدفشان تولید سود است. دلیل اینکه کمپانی‌های بزرگ برای تولید وارد چین شدند وجود نیروی کار ارزان در این کشور بود. بدین‌ترتیب مونتاژ و تولید محصولات این کمپانی‌ها در چین انجام می‌‌شود و پس از آن این کشور به واسطه تجربه‌ای که به دست آورده می‌تواند محصول خود را تولید کند.

ورود شرکت‌های بزرگ به ایران چه مزیت‌هایی برای کشور دارد؟
ورود شرکت‌های بزرگ باعث گسترش بسترهای کارخانه‌سازی در ایران می‌شود. منتها دولت باید نظارت و مدیریت کند که شرکت‌ها فقط مصرف‌کننده منابع نباشند. همه این‌ها زمان‌بر است و نباید عجول بود بلکه نیازمند کسب تجربه‌ای ۱۰ ساله است.

شاید در نگاه اول اینطور به‌نظر ‌آید که دستیابی به موفقیت برای شما آسان بوده. اما حتما چالش‌های فراوانی را تجربه کرده‌اید.
پروسه کسب تجربه گسترده‌ای، در پس این قضیه وجود دارد. در دوره‌ای ۱۲ تا ۲۰ ساله باید وقت گذاشت و بازار، نیازهای آن، برندها و کمپانی‌ها را شناخت. سپس باید محصول را شناخت و کاملا روی آن تسلط یافت. در سمینارهای خارج از کشور شرکت کرد. همچنین تجربه‌های ارتباطی بین پزشکان و کمپانی‌ها را منتقل کرد؛ بنابراین اصلا ساده نبوده است. ولی اگر پله‌ها درست طی شوند، روند روتینی وجود دارد. منتها اینگونه نیست که پس از یک سال فعالیت به هدف رسید. باید تجربه‌های گوناگون همچون کار در زمینه‌های تولید، حضور در کارخانجات، ارتباط با مراکز در زمان‌های نصب و تعمیر دستگاه‌ها، آشنایی با محصولات و… را کسب کرد. با این پشتوانه می‌توان با کمپانی‌ها وارد گفت‌وگویی مطلوب و تاثیرگذار شد و اعتماد آن‌ها را جلب کرد. آن زمان ابتدا می‌توان نماینده فروش و خدمات پس از فروش و در نهایت نماینده انحصاری کمپانی شد. البته همه این مراحل فقط مربوط به پروسه کار با یک کمپانی است. اگر بنا به ورود به حوزه تولید با یک کمپانی باشد باید آن را علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری کرد. پس مسیری است که باید طی شود و به‌هیچ عنوان نباید برای رسیدن به مقصد عجله کرد.

بیشتر دانشجویان به‌دنبال این هستند که پیش از دانش‌آموختگی شرکت تاسیس کنند سپس درباره محصول و کار فکر کنند و انتظار موفقیت هم دارند وقتی هم به نتیجه نمی‌رسند دلسرد می‌شوند.
ما ضرب‌المثل‌های بسیار پرمفهومی داریم. بیهوده بر «فوت کوزه‌گری» در فرهنگ ما تاکید نشده است. باید پیش از هرکاری یکسری شرایط لازم را کسب کرد. باید مدتی در شرکتی روی محصولات و کنار دست کارشناس فنی کار کرد تا بتوان فوت‌وفن را از افراد با تجربه آموخت. دانش آموختنی است، اما مهارت را باید کسب کرد.
دانشجویان و دانش‌آموختگان، دانش را آموخته‌اند هرچند که همان هم قابل بحث و انتقاد است؛ ابتدا باید دید دانش ما در چه سطحی است و دانش کسب شده خود را تکمیل کنیم. دسترسی کامل به اطلاعات نیز در بستر اینترنت فراهم است. نکته دوم این است که مهارت را نمی‌شود آموخت. مهارت به واسطه کار دقیق چند ساله در یک مجموعه و تسلط یافتن کامل بر امور و محصولات به دست می‌آید؛ به بیانی دیگر کسب مهارت نیازمند دقت و ممارست است. برای نمونه کسی که می‌خواهد کارشناس اکوکاردیوگرافی شود حداقل باید ۱۰۰ تا ۱۵۰ ساعت نصب دستگاه را از نزدیک ببیند. من در دوره‌ای که کارم را شروع کردم در بخش نصب و آموزش بودم و توانستم ۲۵۰ دستگاه اکوکاردیوگرافی را در سال نصب کنم. در روند نصب این تعداد دستگاه به مرور نکات تازه‌تری آموختم. با قوی‌تر شدن مهارت‌هایم در این زمینه‌ها، ارتباطاتم با پزشک و کمپانی تولیدکننده اکوکاردیوگرافی نیز حرفه‌ای‌تر شد و موفق به جلب اعتماد آن‌ها شدم. بنابراین مهارت و تجربه‌ای عمیق پشت این ارتباط‌ گرفتن‌ها وجود دارد که کار را آسان‌تر می‌کرد.

یعنی شما پیش از تاسیس شرکت، مهارت‌ها و تجربه‌های لازم را در دوره‌ای ۱۰ ساله کسب کرده بودید که توانستید در شروع کار شرکت به موفقیت برسید؟
در واقع مهارت‌ها را در یک کار حرفه‌ای تمرین کرده بودیم. هر سه نفر ما همزمان در یک دوره ۱۰ ساله مهارت‌های اکوکاردیوگرافی و سونوگرافی را تمرین کرده بودیم. وقتی که یک شرکت تاسیس کردیم مجموعه کامل و پرباری شده بودیم که می‌دانستم کجا برویم، چه کار کنیم و هدف‌ چیست.

پس لزوما تاسیس یک شرکت به‌خودی خود کاری از پیش نمی‌برد.
متاسفانه همه ما تنها به فکر تاسیس شرکت هستیم. من به‌عنوان کسی که یک شرکت را با دو شریک دیگر تاسیس کرده‌ است، این درد دل را می‌کنم. وجود نگرانی‌هایی درباره آینده کاری و جایگاه شغلی، یکسان نبودن دیدگاه فکری با شرکت و… از جمله عواملی هستند که فرد را به‌ سمتی هدایت می‌کند که بخواهد مستقل شود و شرکت خودش را داشته باشد. متنها نکته مهم این است که با تاسیس شرکت همچنان باید تمامی این تعاملات و مهارت‌ها را نیز داشت چه‌بسا که این مسائل ده‌ها برابر نیز می‌شود. بهتر این است که دنبال مزیت‌های رقابتی، مهارتی و دانشی خود برویم سپس در این زمینه‌ها کار را ادامه بدهیم. دانش‌آموختگان در زمینه‌ای که برایشان کار پیش آمده است،‌ چند سال تجربه کسب کنند. اینگونه می‌توانند خیلی بهتر جلو بروند و پیشرفت کنند.
البته این نکته را نیز یادآور شوم که گفتن این حرف که نباید مجموعه جدیدی ایجاد شود نیز درست نیست؛‌ زیرا مجموعه‌های جدید جایگزین برخی مجموعه‌های قدیمی که از بین رفته‌اند شده‌اند.

شما درباره «تولید با حساسیت» صحبت کردید؛ شرکت اندیشگران هیراد طب با چنین تفکر دقیق و جزئی‌نگری در این زمینه چه اقداماتی را در حوزه تولید انجام داده است؟
سه، چهار سال است با همان دیدگاهی که گفتم درحال فکر روی قضیه تولید هستیم. به‌دنبال این بودیم که بتوانیم با کمپانی‌ها با تجربه ارتباط، مذاکره و تبادل تکنولوژی داشته باشیم و با داشتن منافع مشترک، کار را شکل بدهیم. ما در زمینه ECG یک بار این کار را با کاردیو لاین تمرین کردیم و به‌دلیل گران‌تر بودن محصول ما نسبت به بازار داخلی، بازخورد چندان مناسبی نگرفتیم. به نظرم این هم جای بحث دارد؛ زیرا همه کشور پر شده از ارزان‌ترین محصولات، به‌گونه‌ای که امروز ارزان‌ترین محصول در بازار موفق است.
در بحث کاردیولاین این تجربه را با یک کمپانی نسبتا معتبر با محصولاتی گران‌قیمت داشتیم. این کمپانی که اکنون کارگاه تولیدی بسیار باکیفیتی دارد و باتجربه‌ای تقریبا ۱۰ ساله در بازارهای داخلی بازخورد دارد که با انجام مذاکره پرونده CKD یا مونتاژ اولتراسوند را هم گرفتیم. در کنار آن روی تولیدات دیگری هم در حال فکر هستیم که به‌محض اینکه به مرحله پرونده برسند، آن‌ها را نیز اعلام می‌کنیم.
اما هم‌اکنون در بحث اولتراسوند مجوز تولید یک مدل پرتابل را گرفته‌ایم و کار را شروع کرده‌ایم. این محصول در واقع دستگاه سونوگرافی است که به‌صورت بحث سونو اکو هم می‌تواند کار کند.

اکنون تولید این محصول در چه مرحله‌ای قرار دارد؟
مجوزها گرفته شده است و بحث CKD در حال انجام است؛ یعنی بحث‌های تولید انجام شده است. برای CKD باید قطعاتی وارد شود که مونتاژ آن‌ها را انجام بدهیم بعد به‌تدریج باید بتوانیم قطعاتش را خودمان تولید کنیم. البته بخش‌هایی از دستگاه را توانسته‌ایم از داخل تامین کنیم.

پیش‌بینی می‌کنید این محصول چه زمانی وارد بازار شود؟
باتوجه‌به مجوزی که اکنون داریم، کارهای معرفی آن را می‌توانیم انجام دهیم؛ منتها با حساسیت بیشتری کار را پیش می‌بریم، اما اکنون محصول قابل عرضه است.

وضعیت صادرات ایران در حوزه تجهیزات پزشکی چگونه است؟
ما ادعای تولید و صادرات تجهیزات پزشکی را داریم، اما حرفی برای گفتن در این حوزه نداریم. آدم اعداد صادرات چند ده میلیون دلاری را می‌شنود، گریه‌اش می‌گیرد. این نشان می‌دهد که تمرین ما در این زمینه کم است. درحالی‌که این اجبار را داریم که تجهیزات پزشکی را تولید کنیم تا نیاز داخل کشور را تامین کنیم. حرفی در تامین نیاز داخل کشور نیست، اما باید به‌سمت تعامل با کشورها و باز کردن درها برویم و کمپانی‌های بزرگ را برای ورود به ایران علاقه‌مند کنیم. بدین ترتیب ایران در ارتباط بهینه با جاهایی قرار می‌گیرد که تجربه دارند. محدودیت ما باعث شده است که در این حیطه حرکت کنیم پس وقتی می‌خواهیم به بحث تولید برسیم جدای از تامین باید به صادرات نیز فکر کنیم.

با این تفاسیر آیا شما چشم‌انداز و برنامه‌ای برای صادرات دارید؟
ما باید با Re-Export را شروع کنیم و تعادل ارزی با کشور صادرکننده و واردکننده داشته باشیم تا به صادرات خوبی دست یابیم. باید بازار را هم بشناسیم تا بتوانیم آن را جلو ببریم. بنابراین روی صادرات فکر خواهیم کرد، اما این به‌عنوان یک تمرین است؛ اینکه بتوانیم محصول را در بازار داخلی عرضه کنیم و بازخورد آن را ببینیم اولویت ما است. بنابراین محصول ابتدا باید یک دوره را طی کند و وقتی بازخوردها مثبت بود وارد فاز معرفی محصول به کشورهای دیگر شویم.
به‌طور کلی به‌نظرم باید مقداری واقع‌بین باشیم. کلا سیاست کشور را برای صادرات به‌سمتی ببینیم که برای ما بازده ارزی داشته باشد. بازده ارزی یعنی اینکه جایگزینی برای اقتصاد نفتی باشد. صادرات گردشگری، فرش و زعفران می‌توانند جایگزین نفتی یا تامین‌کننده نیاز ارزی ما باشند؛ بنابراین عدد و ارقامی که برای صادرات تجهیزات پزشکی داریم هنوز واقعا عدد قابل استنادی نیست؛ تنها در حدی است که دو، سه کشور اطراف را پیدا کنیم و به آن صادرات انجام دهیم.
باتوجه‌به مشکلاتی که برای تبادلات وجود دارد، باید کشورهایی باشند که تبادل پول را با ما به‌راحتی انجام دهند؛ بنابراین همه این محدودیت‌ها باعث می‌شود که ما چند آیتم کوچک بیشتر در اختیار نداشته باشیم.
برای ورود به یک مارکت مانند بازار داخلی چند نکته وجود دارد که باید آن نکات را بدانیم. باید تولید محصول،‌ تبلیغات و ارائه محصول، قیمت و تامین مکان درست باشد همچنین باید بیزینس مدل‌ها مطالعه شوند و بدانیم کدام بخش از مارکت را هدف قرار بدهیم و از کجا تامین کنیم؛ بنابراین باید این ارتباطات شکل بگیرد تا کار جلو برود. همزمان که ارتباطات را در بازار داخلی تامین می‌کنیم باید بتوانیم نیاز آن را در بازار خارجی ایجاد کنیم. برای ایجاد این نیاز در بازار خارجی هم باید تبادل و شناخت شکل بگیرد، اما اکنون هزینه ارتباط ما با سایر کشورها بسیار بالاست. همه این‌ها نکاتی هستند که باید در خدمات‌دهی خود در نظر بگیریم و بدانیم می‌خواهیم چه کار کنیم.
نکته دیگر این است که تعادل بین منابع درآمد ما با کشورهای دیگر وجود ندارد؛ این تعادل باید برقرار شود تا محصولی از کشور ما وارد کشوری دیگر شود. این کار را که کردیم تازه این بحث پیش می‌آید که ما با چه رقبایی در بازار رقابت کنیم. مزیت رقابتی یا قیمتی یا خود محصول از جمله دلایلی هستند که یک محصول برای خرید در بازار انتخاب شود. بنابراین به‌نظرم باتوجه‌به وابستگی‌هایی که داریم باید بتوانیم ابتدا تمرین تولید را انجام دهیم و کیفیت محصول را حداقل در شان داخل کشور حفظ کنیم و دلیل فروش در بازارهای داخل، از روی ناچاری مشتری نباشد. روی این مسائل که کار کردیم سپس محصول ما به‌طور ناخودآگاه بین رقبایی که در داخل هستند جایگاه خودش را پیدا می‌کند.
معتقدم بازار رقابتی و آزاد بزرگ‌ترین کمک به حوزه تولید کشور است، اما محدودیت‌های ارزی این اجازه را نمی‌دهد. آسیب این محدودیت‌ها و انحصار در نهایت به مصرف‌کننده و حتی خود تولیدکننده می‌رسد زیرا تولیدکننده عادت می‌کند در یک بازار انحصاری کار کند بدین‌ترتیب در نبود رقیب نمی‌تواند رشد کند.

اکنون چه چشم‌انداز و جایگاهی را برای آینده شرکت متصور هستید؟
بی‌شک بهترین چشم‌انداز همان است که بتوان روی محصولی به‌خوبی کار کرد. ما همین حالا نیز به چشم‌اندازی که در شروع کار داشتیم، رسیده‌ایم. شرایط هم آسان نبود؛ در دوره دو ساله کرونا با وجود همه سختی‌ها و محدودیت‌ها بخش فنی و فروش، ما به مراکز مراجعه و به دستگاه‌ها رسیدگی می‌کردیم. علاوه‌بر این، تحریم‌ها و قطع ارتباط با کمپانی‌های معتبر نیز مشکلات را بیشتر کرده است به‌گونه‌ای که مدام در یک بحران هستیم. در چنین شرایطی یک چشم‌انداز درست این است که فعالیت‌ها با یک دامنه ارتباطات ایده‌آل و راحت شکل بگیرد. داشتن تبادلات مالی،‌ صادراتی و وارداتی مناسب تا برقراری این ارتباطات آسان باشد. همچنین برنامه گسترش محصولات خود را داریم تا در گام نخست بتوانیم در بازار داخلی سرآمد شویم و سپس برای برقراری ارتباط با سایر کشورها تلاش کنیم.

بزرگ‌ترین و مهم‌ترین چالش و مشکلات شما چیست؟
اینکه ناگهانی و بدون در نظر گرفتن جزئیات و عواقب تصمیمات، یک قانونی را وضع می‌کنند. همانطور که عرض کردم بزرگ‌ترین کمک دولت این است که هیچ کاری نکند. اینگونه تصمیم‌گیری مشکل‌ساز است و حتی چندین مجموعه را به تعطیلی کشانده است. اگر به جایگاهی برسیم که دخالت‌ها در زمینه‌های تخصصی کاهش یابد و اجازه بدهیم که «قانون دست‌ نامرئي آدام اسمیت» شکل بگیرد و بازار راه خودش را پیدا کند، یک فرم ایده‌آل برای مارکت خواهد بود. در مقابل اگر بخواهیم مدام دخالت و قوانین مختلف وضع کنیم، وضعیت بهبود نمی‌یابد. باید از این وضعیت ناپایدار خارج شویم زیرا برنامه‌ریزی‌ها را به هم می‌ریزد.

ضروری‌ترین مهارت برای ورود به بازار کارآفرینی چیست؟
ضروری‌ترین مهارت این است که بدانم هیچ نمی‌دانم. بزرگ‌ترین مهارت این است که نگویم مهندس پزشکی هستم و می‌خواهم این کار را بکنم. بزرگ‌ترین مهارت این است که آگاه باشم که دانش‌آموخته مهندسی پزشکی هستم و باید بدون ادعا وارد محیط کاری شوم و کسب تجربه کنم. بنابراین اینکه توقع داشته باشم چون یک مهندس پزشک هستم پس باید از همان ابتدا در یک جایگاه مشخص قرار بگیرم گزاره اشتباهی است.

حرف آخر؟
اولین کلامی که در دانشگاه از اساتید شنیدم این بود که مهندسی پزشکی واسط بین مهندسی و پزشکی است. یعنی بناست ما حرف پزشک را بشنویم و زبان فنی را نیز برای پزشک ترجمه کنیم. به‌نوعی مهندسان پزشک یک مبدل هستند. اگر ما این را به‌عنوان یکی از شاخصه‌های اصلی مهندس پزشکی بدانیم در چند حوزه می‌توانیم وارد شویم. آن زمان هر جایی که بتوانیم ارتباطی برقرار کنیم موفق خواهیم بود.

0/5 (0 دیدگاه)

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

گزارش ویژه‌ی این ماه

wfn_ads

گزارش های کوتاه ماهنامه

wfn_ads
ماهنامه مهندسی پزشکی

خوش آمدید

ورود

ثبت نام

بازیابی رمز عبور