اختلال وسواس یا همان (OCD (Obsessive Compulsive Disorder، یکی از انواع اختلالات روانی است که زندگی را برای افراد مبتلا بسیار دشوار میکند. اختلال وسواس نیز مانند سایر بیماریها مانند افسردگی یا اضطراب در صورت تشخیص به موقع قابل درمان است. بنابراین داشتن اطلاعاتی در مورد آن میتواند نقش موثری در تشخیص به هنگام و درمان آن داشته باشد.
تعریف وسواس فکری-عملی (OCD)
موسسه ملی سلامت روان، OCD را به عنوان اختلالی شایع، مزمن و طولانیمدت تعریف میکند که فرد مبتلا دچار افکار (وسواس فکری) و رفتار (وسواس عملی) غیرقابل کنترل و مکرر میشود و احساس میکند که باید چندینبار این افکار و رفتار را تکرار کند. البته این وسواس ممکن است روی هر چیزی متمرکز شود اما در اغلب موارد، وسواس عملی مستقیماً به وسواس فکری مربوط است. به عنوان مثال اگر فرد نسبت به امنیت عزیزان خود وسواس فکری داشته باشد، احساس میکند باید هر ده دقیقه به او پیام بدهد تا از سلامت او با خبر شود.
وسواس فکری-عملی فقط درباره تمیزی نیست
برخی به اشتباه فکر میکنند که اگر کسی دچار وسواس فکری-عملی باشد، بیش از اندازه تمیز و مرتب است. با اینکه بسیاری از وسواسهای فکری-عملی به تمیز بودن مربوط است (مانند شستن بیش از حد دستها در افرادی که وسواس میکروب دارند)، اما بسیاری نیز متفاوت هستند. وسواس فکری در افراد مبتلا به OCD منحصر به فرد است. بهعلاوه، اگر کسی کمی بیشتر از بقیه به مرتب بودن خانه خود اهمیت میدهد، لزوماً به این معنی نیست که OCD دارد. اگر فردی بیشتر از بقیه به نظافت و نظم اهمیت بدهد، لزوماً به اختلال وسواس فکری-عملی مبتلا نیست.
وسواس فکری-عملی (OCD) قابل درمان است
این اختلال به طرز قابل توجهی روی زندگی بیمار و اطرافیان او تأثیر میگذارد، اما میتوان به این افراد کمک کرد. ابتدا باید از نوع خاصی از درمان شناختی-رفتاری به نام تکنیک مواجهه و جلوگیری از پاسخ (ERP) و همچنین مصرف دارو بهره گرفت. در ERP، بیمار تحت نظارت متخصص، با عواملی تشدیدکننده وسواسگونه روبهرو خواهد شد و تلاش میکند که اضطراب خود حین مواجهه با این محرکها را کاهش دهد تا مجبور به انجام عمل وسواسگونه نشود. استفاده از داروهای مهارکننده بازجذب سروتونین (SSRIs) در کنار ERP نیز روشی مؤثر برای درمان است. تا به امروز حدود سه دهه از تأثیر مثبت این درمان، روی بیماران مبتلا به وسواس فکری-عملی میگذرد. درحالیکه SSRIs و ERP روی درصد زیادی از بیماران جواب میدهد، برای برخی نیز مؤثر نیستند. خوشبختانه، روشهای دیگری برای درمان بیماران مبتلا به وسواس فکری-عملی وجود دارد.
تحریک عمیق مغز (Deep TMS) یکی از دیگر روشهای مؤثر است. این روش غیرتهاجمی است و شواهد نشان میدهد عوارض جانبی کمی دارد. در روش تحریک عمیق مغز، جریان الکترومغناطیسی از طریق کلاه به قسمتهای خاص مغز، که به گفته دانشمندان اعصاب به OCD مربوط است، فرستاده میشود. بیمارانی که تحت تحریک عمیق مغز قرار میگیرند به مدت شش هفته و هر روز به روانپزشک مراجعه میکنند. نتایج نشان میدهد شدت علائم در بیمارانی که تحت درمان با این روش قرار گرفتهاند 30 درصد کاهش داشته و حتی ده هفته بعد از پایان درمان، باز هم از شدت علائم کاسته شده است. اگرچه این روش اولین گزینه برای درمان نیست، ولی مؤثر است و به بیمارانی که از روشهای دیگر جواب نگرفتهاند نیز به طور موثری کمک میکند. تحریک عمیق مغز (Deep TMS) بر روی بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی به طور موثری جواب میدهد و عوارض کمی دارد.
از زمانی که اولین داروی مهارکننده بازجذب سروتونین در سال 1989 مورد تأیید قرار گرفت، جامعه روانپزشکی به لطف تلاشهای محققین در سراسر دنیا، پیشرفت قابل توجهی در درمان مؤثر OCD به دست آورده است. به لطف این تحقیقات، عوارض جانبی مصرف دارو در حال بهبود است و تکنولوژیهای جدیدی مانند تحریک عمیق مغز کشف شده است. هرچه درک ما نسبت به این اختلال بیشتر شود، روشهای درمان موثرتر و فردیتر خواهد شد. بنابراین، با اینکه امروزه وسواس فکری-عملی را قابل درمان میدانیم، هرچه تلاش برای درک بهتر دلیل ابتلای افراد به OCD بیشتر شود، درمان در آینده نیز موثرتر خواهد شد.
درمان وسواس با دستگاه rTMS
اختلال وسواس فکری-عملی که با نام OCD نیز شناخته میشود، یک بیماری مربوط به اعصاب و روان است و باعث میشود زندگی روزانه برای افراد مبتلا به آن مختل شود. در حال حاضر درمان وسواس فکری بیشتر توسط داروها و روشهای روان درمانی مانند CBT انجام میشود. اما بعضی بیماران به این روشها مقاومت نشان میدهند. TMS یک روش درمانی نسبتاً جدید است که در درمان بیماران مبتلا به وسواس، افسردگی، اضطراب، پانیک، اعتیاد و … استفاده میشود. در ابتدا این روش برای بیمارانی که به درمانهای دیگر مقاومت نشان میدادند، به کار گرفته میشد اما امروزه میتوان برای هر بیماری از این روش استفاده کرد. نتایج درمان وسواس با دستگاه rTMS یا تحریک مغناطیسی مغز به شدت امیدوارکننده بوده است. این دستگاه دارای تأییدیه FDA (سازمان غذا و داروی آمریکا) برای درمان وسواس است. در ادامه توضیحاتی در خصوص درمان وسواس با این دستگاه ارائه میشود.
درمان وسواس بدون دارو
اگرچه برخی از افراد استفاده از روشهای روان درمانی را قبول ندارند و داروهایی مانند مهارکنندههای بازجذب سروتونین را در کاهش علائم اختلال وسواس فکری-عملی یا OCD مفید میدانند، اما مطمئناً روشهای درمانی بدون دارو برای کاهش علائم OCD نیز مؤثر هستند. چند روش روان درمانی برای درمان وسواس وجود دارد که معروفترین آنها درمان شناختی رفتاری یا CBT است. در این روش درمانگر به بیمار کمک میکند الگوهای فکری خود و شیوههایی که بر احساسات و رفتارش تأثیر میگذارد را شناسایی کند. این روش درمانی مدت زیادی است که روش ترجیحی روان درمانی برای درمان وسواس در آمریکا و اروپا بوده است. CBT برای طیف وسیعی از موارد نسبتاً کارآمد است. همچنین شامل زیرشاخههایی مانند روش درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد یا ACT و رفتار درمانی دیالکتیکی یا DBT است.
برخی از مطالعات در دهه ۱۹۸۰ نشان دادند که برای درمان وسواس، یک شاخه دیگر از CBT به نام، روش درمان مواجهه و پیشگیری از واکنش یا ERP مؤثرتر از بقیه موارد است. اکثر این مطالعات نشان میدهند که این روش درمانی به اندازه داروی کلومیپرامین مؤثر است. روانشناسان ERP را بهترین گزینه غیردارویی برای درمان اکثر افراد مبتلا به وسواس فکری-عملی میدانند. یک دکتر روانشناس که آموزش درمان OCD را گذرانده است، میداند که هنگام توصیف افکار و رفتارهای بیمار چه چیزی را پیشبینی کند و چگونه برنامه درمانی شخصی برای بیمار خود بسازد. متخصصین به شما آموزش میدهند که چگونه OCD خود را مدیریت کنید تا در تلاش برای خلاص شدن از شر احساسات ناخوشایند ناشی از افکار مزاحم دچار مشکل نشوید. روش ERP بدین شکل است که شما هنگام تجربه افکار ناشی از وسواس و اضطرابی که به دنبال آن میآید، تلاشی برای رفع آن نمیکنید و سعی میکنید با آن کنار بیایید تا کمکم اهمیتی برای شما نداشته باشد. برای مثال شما را مجبور میکنند به لباس کثیفی دست بزنید و اضطرابی که به دنبال آن تجربه میکنید را تحمل کنید تا کمکم فراموشش کنید. روش دیگری که برای درمان وسواس بدون دارو وجود دارد، استفاده از دستگاه rTMS است. این روش نسبتاً جدید ابتدا در سال ۱۹۸۵ بهعنوان یک شکل کمتر آسیبرسان درمان الکتریکی معرفی شد. سپس FDA آن را برای درمان افسردگی و وسواس در آمریکا تأیید کرد. به تدریج کارایی آن برای درمان سایر بیماریها مثل وسواس، اضطراب، اعتیاد، افسردگی، پانیک و … تأیید شد و مورد استفاده قرار گرفت.
کاهش علائم OCD با TMS
تحریک مغناطیسی فراجمجمهای که به عنوان rTMS یا TMS شناخته میشود، یک روش غیرتهاجمی است که از میدانهای مغناطیسی برای تحریک سلولهای عصبی در مغز و بهبود علائم وسواس استفاده میکند. TMS معمولاً زمانی استفاده میشود که سایر درمانهای وسواس مؤثر نبودهاند. این روش شامل قرار دادن یک دستگاه مغناطیسی کوچک روی جمجمه است. این دستگاه بهصورت مستقیم و محکم روی جمجمه بیمار قرار میگیرد.در طول جلسه rTMS، یک کویل الکترومغناطیسی روی پوست سر در نزدیکی پیشانی شما قرار میگیرد. این سیمپیچ جریان الکتریسیته را حمل میکند و یک میدان مغناطیسی مشابه با MRI تولید میکند. جریان الکتریسیتهای که از طریق دستگاه به مناطق مورد نظر ارسال میشود، میتواند سلولهای عصبی مغز به نام نورونها را کموبیش فعال کند. در بیماری وسواس فکری-عملی میدان الکترومغناطیس یک پالس مغناطیسی ایجاد میکند که باعث تحریک سلولهای عصبی مغز میشود. در واقع هدف این پالس سلولهایی هستند که در کنترل افکار مزاحم و احساسات ناشی از آن در وسواس نقش دارند. بسته به شرایط بیماری، درمانهای TMS را میتوان یک یا چند بار در روز به مدت چند روز تا چند هفته انجام داد. به طور معمول، جلسات بین ۲۰ تا ۶۰ دقیقه طول میکشد و پنج روز در هفته برگزار میشود. طول دوره جلسات معمولاً حدود شش هفته است. در طول جلسات از بیهوشی استفاده نمیشود، به این معنی که شما بیدار هستید اما دردی حس نمیکنید. اگرچه ممکن است صدای ضربه زدن به سر را احساس کنید. در این روش اثرات طولانیمدت درمان حداقل شش ماه ادامه دارد، از این رو ممکن است به یک درمان نگهدارنده مانند روان درمانی نیز نیاز باشد. در صورت بازگشت علائم ممکن است بعداً درمانهای بیشتری لازم باشد. به همین دلیل پس از اتمام درمان، شما همچنان تحت نظر پزشک میمانید.
تأثیر تحریک مغناطیسی بر مغز
سطح فعالیت نورونها با علائم بیماریهای روانی مانند اختلال وسواس فکری-عملی یا OCD مرتبط است و هنگامی که شما اضطراب ناشی از وسواس را تجربه میکنید سطح فعالیت آنها و ارتباطشان با یکدیگر افزایش پیدا میکند. این وضعیت به توضیح نظریه مربوط به rTMS کمک میکند. مناطق خاصی از مغز را میتوان به طور مکرر تحریک کرد تا باعث تغییرات طولانیمدت در فعالیت سلولهای عصبی شود. تصور میشود که این تغییرات ممکن است منجر به کاهش علائم شود. ناحیه مغزی مورد هدف در این روش اغلب بستگی به نوع بیماری دارد که تحت درمان قرار میگیرد. اگرچه این روش درمانی آنقدر جدید است که هنوز مطالعاتی در مورد آن در حال انجام است.
کویل الکترومغناطیس برای درمان وسواس
متاسفانه بیشتر افراد مبتلا به وسواس به درمانهای دارویی جواب نمیدهند یا اینکه فقط کاهش جزئی علائم را تجربه میکنند. به همین دلیل کویل الکترومغناطیسی برای درمان وسواس به عنوان یکی از روشهای درمانی جایگزین مطرح میشود. از زمانی که اولین بار از انواع کویل الکترومغناطیس برای درمان وسواس استفاده شد تقریباً یک دهه میگذرد. در این مدت کمکم این روش درمانی از یک روش تجربی به یک روش فراگیر تبدیل شده است که اثربخشی آن باعث شده استفاده از آن روز به روز رایجتر شود. مزیت استفاده از کویل الکترومغناطیسی برای درمان وسواس در این است که این روش هیچ نیازی به درمان جراحی ندارد و به راحتی در یک کلینیک و به صورت سرپایی قابل انجام است. در واقع درمان با کویل الکترومغناطیسی یا TMS برای افرادی مناسب است که قبلاً درمانهایی مانند دارو درمانی یا ERP را امتحان کرده و نتیجه نگرفتهاند. در ضمن توصیه میشود که روش TMS در کنار این روشهای درمانی، به عنوان یک درمان کمکی یا مکمل در نظر گرفته شود. توجه داشته باشید که اگر در گردن، گوش، یا هر ناحیهای در نزدیکی سر شما، پلاتین یا هر شی فلزی دیگری قرار دارد، حتماً پیش از شروع درمان با پزشک خود مشورت کنید.
کاربرد انواع کویل در درمان وسواس
در حالت کلی از دو نوع TMS یا کویل الکترومغناطیسی برای درمان وسواس استفاده میشود. نوع اول تحریک مغناطیسی فراجمجمهای مکرر (rTMS) نامیده میشود و نوع دوم تحریک مغناطیسی عمیق فراجمجمهای (dTMS) نام دارد، که در ادامه با جزئیات هرکدام بیشتر آشنا میشوید. اما باید بدانید که هر دوی این روشها، درمانهای ایمن و غیر تهاجمی هستند که تاکنون هیچگونه عوارض جانبی از استفاده از آنها گزارش نشده است.
کویل rTMS
دستگاههای rTMS امواج مغناطیسی را در قالب یک سری پالسهای تکراری به مغز ارسال میکنند. از کویل rTMS عموماً برای تحریک مناطقی که نزدیک به سطح مغز هستند استفاده میشود، به همین دلیل گاهی اوقات به آن TMS سطحی نیز گفته میشود.
کویل dTMS
کویل dTMS نیز مجموعهای از پالسهای تکراری را به مغز ارسال میکند. تنها تفاوت آن با کویل RTMS در نوع طراحی سیمپیچ آنها است که در کویلهای dTMS از نوعی سیمپیچ استفاده میشودکه به پالسها اجازه میدهد تا عمق ۴ سانتیمتری زیر جمجمه نفوذ کنند و مناطقی از مغز را هدف قرار دهند که برای دستگاههای rTMS غیرممکن هستند. در کنار این دستگاهها از پروتکلهای ویژهای نیز برای تعیین تعداد پالسها و سرعت آنها استفاده میشود. سرعتی که پالسها تکرار میشوند به فرکانس آنها معروف است. برای درمان انواع وسواس بسته به نظر پزشک ممکن است از فرکانسهای بالا، فرکانسهای پایین، امواج انفجاری متناوب تتا(iTBS) و امواج انفجاری پیوسته تتا (cTBS) استفاده شود که البته دو مورد آخر در مرحله آزمایش قرار دارند. استفاده از کویلهای rTMS یا dTMS بستگی به مناطقی از مغز دارد که به تشخیص پزشک بیشترین تأثیر را بر اختلال وسواس فرد دارند. به عنوان مثال از دستگاه rTMS برای هدف قرار دادن قشر پیشپیشانی خلفی، ناحیه حرکتی پیش تکمیلی مغز و … استفاده میشود. در حالی که از دستگاه dTMS بسته به مورد، بیشتر برای هدف قرار دادن قشر کمربندی قدامی و قشر پیشپیشانی خلفی مغز استفاده میشود. همانطور که قبلاً هم اشاره شد، علاوه بر کاربرد انواع کویل در درمان وسواس، این روشها در درمان افسردگی، فیبرومالژی، اختلالات خواب و میگرن نیز مؤثر است.
مزایای استفاده از کویل rTMS بری درمان وسواس
تحقیقات انجام شده در مورد مزایای استفاده از کویل rTMS برای درمان وسواس نشان دادهاند که استفاده از این روش پس از یک ماه باعث کاهش ۴۵% علائم وسواس شده است. در واقع دلیل اثربخشی روش rTMS در درمان وسواس این است که مغز بیشتر افراد مبتلا به وسواس، در ناحیه بین قشر پیشپیشانی و جسم مخطط مغزی فعالتر است و این دستگاه بیشتر بر این مناطق اثر میگذارد.
از طرفی همان طور که نتایج تحقیقات نشان میدهند اثربخشی استفاده از کویل rTMS برای درمان وسواس بسیار سریعتر از روشهای دیگر درمانی، مانند دارودرمانی است. به همین دلیل بیمار بسیار سریعتر به نتیجه میرسد و احتمال ترک درمان به دلیل عدم اثربخشی روشهای درمانی، به شدت کاهش مییابد. در ضمن از آنجایی که روش rTMS یک روش غیرتهاجمی است، اثرات جانبی آن در مقایسه با سایر روشهای درمانی وسواس بسیار ناچیز است زیرا در اینجا تنها چیزی که وارد مغز بیمار میشود انرژی آن هم از نوع کنترل شده و محدود است. به همین دلیل تاکنون آزمایشها هیچ گونه تاثیرات جانبی جدی را برای این روش درمانی نشان ندادهاند. کافی است آن را با عوارض جانبی استفاده از داروهای شیمیایی مقایسه کنیم تا به اثربخشی و بیخطر بودن این روش پی ببریم. این روش درمانی تا حدی بیخطر است که در بسیاری از مراکز پزشکی دنیا، برای درمان افسردگیهای زمان بارداری و جلوگیری از عوارض آن از جمله زایمان زودرس، وزن پایین کودک هنگام تولد و دیگر عوارض پس از زایمان، از روش rTMS استفاده میکنند. ممکن است در طول درمان احساس گزگز خفیف یا سوزن سوزن شدن در سر خود داشته باشید که خیلی سریع برطرف میشود و جای نگرانی نیست.
بررسی اثربخشی کویل دوگانه rTMS برای وسواس مقاوم به درمان
در قالب مطالعات مختلفی اثربخشی کویل دوگانه rTMS برای وسواس مقاوم به درمان مورد بررسی قرار گرفته است. به عنوان مثال در یک مطالعه که بر روی گروه بزرگی از بیماران مبتلا به وسواس مقاوم به درمان صورت گرفته، ثابت شد که حدود ۴۶% از بیماران کاملاً به روش کویل دوگانه rTMS واکنش نشان داده و تا حد زیادی درمان شدهاند. در ضمن حتی در بیمارانی که چندان به این روش واکنش نشان ندادهاند نیز علائم وسواس حداقل ۳۰% کاهش پیدا کرده است. به علاوه نتایج آزمایشات مختلف نشان دادهاند که اثربخشی روش rTMS در درمان بیمارانی که به هیچ کدام از روشهای درمانی پاسخ ندادهاند، در حدود ۵۵% است. نتایج این تحقیقات و تحقیقات مشابه زیادی که در این زمینه صورت گرفتهاند در نهایت باعث شد که سازمان غذا و داروی آمریکا در سال ۲۰۱۸ روش rTMS را به عنوان یک روش اثربخش و بیخطر برای درمان بیماران مبتلا به وسواس تائید کند.
اثر بخشی tDCS در وسواس
بسیاری از مطالعات، ناهنجاریهای شناختی و نوروپسیکولوژیک را در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی نشان میدهند نقایصی در کارکردهای اجرایی، توجه گزینشی، تصمیم گیری، برنامه ریزی و بازداری پاسخ به محرکهای نامربوط، یافت شد که با برخی عوامل نوروبیولوژیک مرتبط است.
اصطلاح کارکردهای اجرایی در واقع به مثابه واسطه بین مدارهای پیچیده عصبی هستند که ارتباط بین مناطق مجزا در قطعه پیشانی را با سایر مناطق قشری و زیرقشری و همچنین مناطق مرتبط با اختلالات روانپزشکی از جمله اختلال OCD برقرار میسازند که در نتیجه آسیب به مدارهای فرونتال -استریاتال یا اختلال در سوخت و ساز این مدارها به کارکردهای اجرایی فرد صدمه می زند. همچنین بررسیها حاکی از تغییرات نواحی اوربیتوفرونتال -استریاتال در OCD است. این مدار مغزی که متصل کننده مناطق زیرقشری و قشری مغز که مخصوص بازداری رفتار هستند، در اختلال OCD به صورت طبیعی عمل نمیکنند.
علت شناسی اختلال وسواس فکری و عملی
علاوه بر این همزمان با رشد نظریههای سبب شناختی، علامت شناختی و درمانی پیرامون اختلال وسواس فکری عملی، در مورد علایم عصب روانشناختی و عصب شناختی این اختلال نیز یافتههای جدیدی ارائه شده است. به ویژه بررسیهای عصب روانشناختی صورت گرفته پیرامون این اختلال، تنوعی از تکالیف شناختی را ملاک قرار میدهد که به نظر میرسد در آنها عملکرد بیماران مبتلا به OCD در مقایسه با جمعیتهای دیگر و نمونههای غیربالینی دچار نقصان باشد.
مطابق با مکانیسمهای عصب شناختی درگیر در اختلال، OCD چنین انگاشته میشود که این اختلال نارساییهایی را در دو فرایند بازداری عمده در بر میگیرد: الف) فرایند بازداری شناختی: مرتبط با نشانههای فکری و ب) فرایند بازداری رفتاری: مرتبط با نشانههای عملی
نحوه درمان اختلال وسواس با دستگاه تی دی سی اس
مطالعات پژوهشگران روش نوین دیگری را برای مطالعه و حتی درمان این اختلال ارائه میدهند. یکی از این روشها، تحریک مغز از روی جمجمه با استفاده از جریان مستقیم الکتریکی tDCS است. در این روش که کاملاً غیرتهاجمی، ایمن و برای تحریک مغزی است با استفاده از یک جریان الکتریکی ضعیف (حداکثر تا ۲میلی آمپر) نواحی خاصی از مغز تحریک میشود که این کار میتواند اثرات درمانی برجای بگذارد.
در تی دی سی اس (tDCS) جریان الکتریکی مستقیم که به قشر مغز میرسد در سطح نورونها یا سلولهای مغزی در ناحیه قطب مثبت باعث دپولاریزاسیون و در ناحیه قطب منفی باعث هیپرپولاریزاسیون میشود این عمل باعث ورود کلسیم به داخل سلول شده و در نتیجه باعث افزایش فعالیت سلولی و آستانه استراحت غشاء میشود که خود این فرایند نیز باعث افزایش میزان گلوکز و اکسیژن در آن ناحیه شده و به ترمیم مغز کمک میکند.
مدت زمان تأثیر tDCS
یکی از مهمترین اثرات تی دی سی اس امکان باقی ماندن تغییر تحریک پذیری قشر مغز حتی پس از پایان تحریک است. مدت زمان این تغییر بستگی به طول تحریک و همچنین شدت جریان الکتریکی وارد شده دارد. مطالعات نشان دادهاند که حدود 50 درصد از جریان الکتریکی به مغز میرسد. تحریک مثبت سبب افزایش فعالیت مغز در قسمت تحریک و تحریک منفی سبب کاهش فعالیت مغز در قسمت تحریک میشود. اثرات فوری بعد از پایان تحریک معمولاً 5 تا 90 دقیقه باقی میمانند. بعضی از تحقیقات نشان دادهاند تحریکهای متوالی میتواند مدت زمان بیشتری باقی بمانند. به علاوه یک مطالعه بر روی افسردگی نشان داد که اثرات درمانی تی دی سی اس یک ماه بعد از درمان ظاهر میشود.
افراد دچار وسواس، آلزایمر، افسردگی، درد مزمن، میگرن، پارکینسون، سکته (برای بهبود تواناییهای حرکتی)، وزوز گوش در کنار سایر روشهای درمانی میتوانند از این روش استفاده کنند. ایمنی، استفاده آسان و نداشتن اثرات جانبی شدید باعث استفاده روز افزون از این تکنیک شده است.
درمان OCD با نوروفیدبک مبتنی بر نقشه مغزی
تحقیقات نشان میدهند که لوب فرونتال یا قشر پیشپیشانی مغز در بروز این مشکل و اختلال ذهنی دخیل است. این قسمت از مغز در برخی از افراد مبتلا به وسواس دارای الگوی عملکردی کند و در برخی دیگر الگوی عملکردی بسیار سریعی دارد. اما الگوی عملکردی این بخش از مغز شما چه سریع باشد و چه کند، تغییری در ماهیت امر ندارد چرا که شما هر چقدر هم تلاش بکنید، قادر به تغییر سرعت عملکرد این بخش نبوده و نمیتوانید اشتغال ذهنی ناخواسته خود را کنار بگذارید و نهایتاً زمانی که قادر به انجام چنین کاری نباشید، یک زندگی عادی نخواهید داشت. در طرف مقابل اما، تحقیقات نشان میدهند که روش درمانی نوروفیدبک میتواند نواحی لوب فرونتال یا قشر پیشپیشانی مغز که در بروز این مشکل و اختلال ذهنی نقش دارند را هدف قرار داده، آنها را آزاد کرده و چرخه مداوم افکار یا رفتارهای وسواسی را بشکند. بیماران پس از نوروفیدبک درمانی اظهار میکنند که دیگر لازم نیست برای رهایی از افکار یا رفتارهای وسواسی و آزار دهنده خود بیش از حد تلاش کنند و انجام این امر برای آنها راحتتر شده است. ذهن آنها بعد از نوروفیدبک تراپی آرامتر شده و بهتر میتوانند این تکانههای روانی را کنترل کنند.
نوروفیدبک یک روش بیخطر و بدون دارو برای درمان انواع اختلالات مرتبط با ضمیر ناخودآگاه است. هدف این روش درمانی غیر تهاجمی، کمک به آموزش مغز جهت داشتن عملکردی موثرتر و در عین حال تشویق آن برای ایجاد الگوهای منظم و تقویت این الگوهاست. اولین گام در این مسیر، نقشهبرداری مغزی است. نقشه مغزی فرایندی است که طی آن فعالیت الکتریکی مغز ثبت شده و الگوهای امواج مغزی تجزیه و تحلیل میشود. برای این کار، حسگرهایی به روی پوست سر و اطراف گوش قرار میگیرند. پس از اتمام نقشهبرداری مغزی، کودک و والدین وی برای بررسی نقشه مغزی با پزشک ملاقات میکنند. پزشک با همکاری کودک و والدینش، یک برنامه درمانی برای او طراحی میکند. تعداد و طول جلسات درمانی ممکن است بر اساس شرایط هر فرد و از ۲۰ الی ۱۰۰ جلسه یا حتی بیشتر تا زمانی که دوره درمانی کامل شود، متغیر باشد. در طول جلسات درمانی، الگوهای امواج مغزی که در پی بازخورد کودک نسبت به محرکها ایجاد میشود، به دقت تحت نظارت و بررسی پزشک قرار میگیرد. هدف این جلسات درمانی، آموزش فرد برای تقویت یا کاهش فرکانسهای مختلف امواج مغزی از طریق پاداش دادن به مغز برای تغییر الگوی فعالیت خود مغز است. از طریق این پروسه، مغز میآموزد تا الگوهای مناسبتری تولید کند. نهایتاً از طریق این روند تقویتی، فعالیت الکتریکی جدیدی در مغز رخ میدهد و فعالیت امواج مغزی به سوی ایجاد الگوهای منظمتر و مطلوبتر سوق داده میشود. این تغییرات همراه با آموزش مغز برای خودنظم دهی، منجر به کاهش علائم وسواس، کمتر شدن افکار و رفتارهای اجباری و همچنین ترس و اضطراب میشود. از طرفی، تغییرات ایجاد شده در مغز پایدار هستند و با گذر زمان ثابت میمانند.
نقشهبرداری مغزی پزشک را قادر میسازد تا نقاط قوت و ضعف الگوی منحصر به فرد امواج مغزی بیمار، مناطقی از مغز که فعالیت کم یا بیشتری در آنها وجود دارد و همچنین مناطقی که فعالیتشان به درستی تنظیم نمیشود را شناسایی و ارزیابی کند. زمانی که دلیل این مشکل و اختلال ذهنی مشخص شد میتوان یک برنامه درمان با نوروفیدبک برای کمک به افراد مبتلا به وسواس یا سایر اختلالات روانی طراحی کرد.
نمونه نقشه مغزی فرد وسواسی
نمونه نقشه مغزی فرد بزرگسال مبتلا به وسواس شدید که فعالیت غیرعادی و بیش از حد سریع امواج مغزی را نشان میدهد، این الگوی امواج مغزی در فرد مبتلا به وسواس رایج است.
تأثیر نقشهبرداری مغزی و نوروفیدبک برای درمان وسواس
مغز انسان یکی از پیچیدهترین ساختارهای هستی است. نقشه مغزی افراد مبتلا به وسواس (OCD) نشان دهنده فعالیت غیر طبیعی در نحوه عملکرد مغز در تنظیم و کنترل احساسات است که این افراد را مستعد تفکر بیش از حد یا تفکر وسواسی میکند و این امر منجر به ایجاد الگوی تکرار شونده در امواج مغزی میشود. به کارگیری نوروفیدبک مبتنی بر نقشه مغزی (نقشهبرداری مغزی) موجب آموزش مغز برای ایجاد الگوهای مفید و متعادل میشود و زمانی که مغز نحوه تغییر این الگوها را میآموزد، از چرخهای که باعث ایجاد احساسات منفی و واکنشهای نامناسب میشود، خارج میشود. نوروفیدبک فعالیت بیش از حد امواج مغزی را کاهش داده و با آموزش مجدد مغز و آرام کردن سیستم عصبی، وسواس فکری و رفتارهای اجباری را کاهش میدهد.
با ارائه بازخورد مستقیم به مغز و آموزش آن، مغز به مرور زمان خود نظم دهی را میآموزد. در نتیجه سیستم عصبی آرام شده و سیستم لیمبیک به جای اینکه با هر موردی موجب تحریک مغز و بدن شود، واکنش مناسبتری نسبت به محرکها نشان میدهد. درمانهای مبتنی بر نقشهبرداری مغزی اعم از نوروفیدبک، بیوفیدبک و بیورزونانس، مستقیماً بر ضمیر ناخودآگاه تأثیر گذاشته و ناهماهنگی مغز را کاهش داده و موجب میشود تا مغز واکنش مناسبتری در برابر محرکها داشته باشد. این به معنای کاهش وسواس فکری و رفتار اجباری، کاهش عصبانیت و رفتارهای هیجانی، کاهش اضطراب و بازیابی توانایی تفکر و واکنش مناسب با محرک است.
چگونگی کمک نوروفیدبک مبتنی بر نقشه مغزی به فرد مبتلا به وسواس
در افرادی که تحت درمان نوروفیدبک مبتنی بر نقشه مغزی قرار میگیرند و دوره درمانی خود را تکمیل میکنند، واکنش هیجانی اغراق آمیز به شدت کم میشود. این افراد یاد میگیرند که احساسات خود را بهتر کنترل کنند. در افراد مبتلا به وسواس که تحت درمان نوروفیدبک مبتنی بر نقشه مغزی قرار میگیرند نیز این روش درمانی منجر به ایجاد الگوهای امواج مغزی مناسبتر شده و این امر موجب کاهش علائم و نهایتاً از بین رفتن کامل آنها میشود. نیازی نیست که خود فرد معلوماتی در مورد امواج مغزی داشته باشد چرا که در طول فرآیند این درمان، فرد، مرتباً تحت راهنمایی و نظارت پزشک خواهد بود. نوروفیدبک مبتنی بر نقشه مغزی (نقشهبرداری مغزی) برای افراد مبتلا به وسواس و سایر بیماریها از این قبیل، یک دوره درمانی مؤثر و امیدوارکننده است. فرآیند این درمان کاملاً ساده بوده و هیچگونه درد و عوارض جانبی ندارد. این در حالیست که سایر روشهای درمانی، خطرات و عوارض جانبی متعددی داشته یا اینکه سالها طول میکشد تا بتوان نتایج محدودی از آن روشهای درمانی به دست آورد. در طرف مقابل، در افرادی که نوروفیدبک دریافت میکنند، اغلب پس از چند جلسه درمان میتوان شاهد پیشرفتهای قابل توجهی بود. در طول دوره درمان با نوروفیدبک مبتنی بر نقشه مغزی، مغز یاد میگیرد تا بدون ارائه بازخوردی، عملکرد بهتری داشته باشد. به مرور زمان این امر منجر به تغییرات دائمی در الگوی مغز شده و زندگی فرد را متحول میکند.
نقشه برداری مغزی از 30 تا 90 دقیقه طول میکشد. با برنامه آموزشی موفق نوروفیدبک، ممکن است دیگر به مصرف داروهایی که عملکرد مغز را هدف قرار میدهند نیاز نباشد یا گاهی ممکن است دوز این داروها کمتر شود چرا که مغز خود نظم دهی را بر عهده میگیرد. پیش از درمان با نوروفیدبک، حتماً باید به پزشک معالج اطلاع دهید که چه داروهایی مصرف میکنید. به کلام سادهتر، مغزی که قادر به خود نظم دهی نباشد، زمانی که باید آرام باشد بیش از حد تحریک شده و زمانی که باید دقیق و هوشیار باشد، فعالیت و تحریک کمتری دارد. گاهی مواقع مغز خودش را اصلاح میکند و زمانی که قادر به اصلاح خود نباشد، این بینظمی به عادتی جدید در مغز تبدیل میشود. بنابراین با این اوصاف، اینکه بتوان مغز را مجدداً آموزش داد تا عملکرد بهتری داشته باشد، کاملاً منطقی به نظر میرسد.
واقعیت مجازی (Virtual Reality)
در یک مطالعه، اثر VR به کمک ساختن محیطهایی مجازی و سناریوهای مختلف بررسی شد. در این مطالعه 30 دانشجو به صورت داوطلبانه شرکت کردند. محیطهای مجازی شامل 5 سناریو بودند. برای بررسی، از دادههای پاسخ پوستی گالوانیک، اندازه گیری ضربان قلب و دمای بدن به همراه گزارش خود بیماران، استفاده شد. این سناریوها شامل یک اتوبوس، اتاق خواب، روشویی، رستوران، مکانهای عمومی بود. در نهایت بیماران با قرار گرفتن در معرض این محیطها که شامل آلودگیهایی مانند افراد، غذاها و مکانهای آلوده بود، با ترس خود از مواجهه شدن با آلودگی روبرو میشدند. توانایی کنترل محیط، کاهش اضطراب و … از جمله نتایج به دست آمده بود.
منابع:
https://drkarbalaee.com
https://darmankade.com
https://dr-moradi.com
https://arameshcc.com
https://gyrusclinic.com
دیدگاه ها